۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

چرا مردم میرحسین موسوی را دوست دارند؟ چون آموخت که شجاع باشند و راستگو و پایدار

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
امروز سالروز تولد میرحسین موسوی رییس جمهور قانونی و منتخب مردم ایران است. خجسته باد این روز بر ایشان و بر مردم ایران. اما چرا میرحسین موسوی اینچنین دردانه ی مردم عادی و نخبگان ستم کشیده ایران شده است؟

اگر تا پیش از انتخابات شمار کمی از مردم او را می شناختند و دوست می داشتند امروز کسی نیست که از نگاه خود گوشه ای از خوبی های این بزرگ مرد را برنشمرد و به احترام و بزرگداشت او سخنی نگوید. چرا؟ دلایل بسیار است ولی من از نگاه خودم فقط یک نکته را  می گویم. میر جنبش سبز بعد از 30 سال که نظام ترس آفرین جمهوری اسلامی سعی کرده بود همگان را از نظام بترساند و ذلت و زبونی و تملق و ناراستی را مبنای پیشرفت افراد قرار دهد ناگاه با زبانی راستگو و شهامتی انسانی و پایداری یی کم نظیر به میدان آمد. قدمی به عقب ننشست و با تمام سختی ها و تهدیدها و نامردی ها که در حقش کردند همچنان پایدار و شجاع ماند تا مردم را به یک چیز بخواند شجاع باشید و پایدار و راستگو که راه پیروزی از همین می گذرد.

پیروزی از آن تمام شجاعان و راستگویان و پایداران سبز خواهد بود. در این هیچ شکی نیست. میرحسین نازنین تولدت خجسته و سبز باد.

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

اگر مسبب این همه ظلم و نفرت و شقاوت دین است, نفرین بر دین, نفرین بر دینداری, و نفرین بر مسلمانی

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark


یکی از بزرگترین خیانت هایی که این نظام سی ساله به ایرانی ها کرده است این است که هر گروه را به نوعی یک بعدی و تندرو بار می آورد..

سال هاست که تبلیغات حکومت در صدد یافتن دشمن است: چه دشمن خارجی و آمریکایی و چه دشمن داخلی و ضد ولایتی. و باز سال هاست که زندگی امان شده بحث های بیهوده و تخدیر کننده سیاسی: نوشخوار نفرت های هر روزه از بی لیاقتی حکومتیان و گمارده شدگانشان. یک عده هم البته ذوب شدگان در منافع مادی "ولایتی" بودن و رانت های ولایی شده اند.

داخل دور باطلی افتاده ایم که آخرش یا تخدیر مطلق جامعه است که در آن افراد ماشین های نفرت و ریا و دروغ و فریبند و از همین راه ارتزاق می کنند و نفس می کشند و یا ختم خواهد شد به یک نفرت پایدار و خشونت اجتماعی تاریخی که سخت خونین هم خواهد بود.

و حالا؟ یک عده شده اند سرباز/مزدور تمام وقت حکومت و عده ای شده اند سرباز بی مواجب غم و غصه های تاریخی اشان. این یکی به این دلخوش است که یک علامت وی سبز کنار دری نوشته و آن یکی به این خوش که با رنگ سیاهش وی سبز او معدوم کرده است!

هرچه باشد این نه اسلام است, نه زندگی, نه انسانیت, نه شرف, نه وجدان و نه هیچ چیزی. من می ترسم از این همه نفرت که دارد تولید و باز تولید می شود. من خسته شده ام از این همه نفرت. من نفرین می کنم تمام مسئولان جمهوری اسلامی را که باعث شده اند جامعه ی ایرانی این چنین از هم پاشیده, افسرده, سرگردان, نامطمئن, غمزده, آواره, ناامن و از هم گسیخته باشد.

من نمی خواهم از آن هموطن بسیجی ام متنفر باشم. نفرت انسانی نیست. من نمی خواهم چهره ی آن همسایه ی پاسدارم را منفور و زشت و ناانسانی ببینم. من نمی خواهم او من را خصم ببیند و من او را دشمن. من نمی خواهم نوری زاد زندانی باشد و من نمی خواهم حتی یک بسیجی بی گناه باتوم بدست را با باتوم خودش بزنم....

نفرین بر تمام کسانی که حفظ این نظام پر درد و پر ظلم و پر نفرت و پردشمنی را از نمازشان واجب تر می دانند. نفرت بر کسی که داشتن بمب اتم برایش افتخار است ولی نمی بیند که بمب نفرت و دروغ و ریا و فریب و دزدی سال هاست در جامعه ی ایرانی منفجر شده و میلیون ها را کشته و میلیون های دیگر را ناتوان و ناقص الخلقه و نژند و رنجور کرده است. نفرین!

نفرین بر مسببان آن و اگر مسبب این همه نفرت انباشته دین است طوری که بر اساس آن بتوان به یک مسلمان دیگر تجاوز کرد, او را کشت, او را بی آبرو کرد, خانواده اش را تهدید کرد و آرامش و راحت را از آن ها گرفت, جوانان را از وطن آواره کرد, جوانان را از کار بیکار کرد و زد و شکنجه کرد و کشت! پس نفرت بر دین, نفرت بر دینداری و نفرت بر مسلمانی.





رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

افشاگری جدید عضو گریخته از بسیج: نیروهای امنیتی بسیجی ها ناراضی را هم آزار جنسی و شکنجه می کنند

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
هم اکنون یک عضو گریخته از بسیج در مصاحبه ی اختصاصی با خبرنگار سیاسی شبکه ی چهار انگلیس لیندزی هیلسم از جنایت های وحشتناکی علیه بسیجی هایی که نمی خواهند با نیروهای امنیتی دولتی همکاری کنند پرده بر می دارد: اجرای اعدام های ساختگی، آزار جنسی و شکنجه برخی از آنان است. چند بار در طول مصاحبه که هم  اکنون بخشی از آن از شبکه ی چهار پخش شد بسیجی گریخته که به صورت مستعار علی خوانده می شد و صورتش پوشیده بود از ناراحتی گریه می کرد. این پست با جزییات بیشتر بروز خواهد شد. اصل خبر را در اینجا  بخوانید و ببینید. و اینجا

در بخشی از این مصاحبه می آید:  (هنوز فارسی را نشنیده ام از انگلیسی ترجمه کرده ام)
آن ها گفتند که می خواهند من را اعدام کنند. طناب را آورده بودند و همه چیز آماده بود {اینجا علی از ناراحتی گریه می کند} من فکر کردم که دیگه باید با این دنیا خداحافظی کنم. فکر کردم دارم قش می کنم. اما وقتی آن ها میز را کنار بردند طناب دار به چیزی وصل نبود. من  بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم سراپایم خیس بود. روی من آب پاشیده بودند. من بالا آوردم. آن وقت برگه ی اعتراف را برایم آوردند و من هم آن را امضا کردم.

و اینجا خبرنگار می گوید که همین امروزمحمد جواد لاریجانی گفت که شکنجه بر اساس قانون جاری و قانون اساسی در ایران ممنوع است و کارنامه حقوق بشر ما خوب است!

و البته دردناکترین بخش جایی است که خبرنگار می گوید. علی بیشترین ناراحتی را زمانی نشان داد که از هم بندی اش سخن می گفت. آن هم بندی یک معترض سبز نبود بلکه یک بسیجی ناراضی دیگر بود و وقتی با فریاد اعتراض کرد یکی از نگهبانان آمد و به او هشدار داد که اگر ادامه بدهد عاقبت خوبی نخواهد داشت بعد او را مورد ضرب قرار داد و از صورت او خون می آمد و ... نیروی امنیتی با باتومی که در دست داشت به او تجاوز کرد. یک نیرو بیرون سلول بود و یکی هم درون سلول. منم می خواستم داد بزنم و اعتراض کنم و به او کمک کنم اما نتونستم و برای همین از خودم شرمنده ام. در برابر خدا شرمنده ام. از جوانی ام شرمنده ام، از دوستانم شرمنده ام. از مردم شرمنده ام. من احساس درد وحشتاکی دارم که بهترین سال های عمرم را ناآگاه بودم و آن ها از من ا ستفاده کردند. من ابزار آن ها شده بودم که به اهدافشان برسند و من ناخواسته شریک طرح هایشان شده بودم. بی خبرانه اسباب دست آن ها شده بودم. شعارشان این بود که ما نیروی مردمی هستیم و ما باید کارها را به دست بگیریم. نمی دانستیم که چه بلایی سر ما داشتند می آوردند.

این بسیجی سابق هم اکنون در بریتانیا به سر می برد و تقاضای پناهندگی کرده است. 
رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید




سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار



حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای 31 سالگی اش را با شکنجه و تهدید به تجاوز در مسجد امیرالمومنین (ع) آغاز کرد

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
درست وقتی که فکر می کنی دیگر از این بدتر نمی شود باز خبر بر سرت آوار می شود که چرا از این بدتر هم هست. امروز فاطمه ی کروبی در نامه ای به علی خامنه ای از ضرب و شتم و مضروب کردن پسرش به دست پاسداران و نیز تهدید او به تجاوز در خانه ی خدا پرده برداشت تا ادعای فریب آلود و مشمئز کننده ی دینی بودن حکومت کودتا بار دیگر به تمسخر تاریخ و جامعه ی بین المللی در آید و صفحه ی سیاه دیگری بر پرونده ی جنایت ها و شکنجه ها و ناجوانمردی های جمهوری اسلامی افزوده شود. عکس گویاست ولی نامه ی فاطمه ی کروبی همسر شیخ پر شهامت و راستین مهدی کروبی بهتر شرح این جنایت را باز می گوید. او در بخشی از نامه وحشی گری های کودتاچیان را اینگونه بیان می کند:
علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیر المومنین (ع) برده شد و در خانه خدا این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت شدگان کتک خورد و ناسزا شنید. هنگامیکه اسامی بازداشت شدگان را یادداشت می کردند، اوباش هائی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته اند به هویت علی پی بردند و پس از ده دقیقه و کسب اجازه از مسوولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و بشدت مورد ضرب و جرح قرار دادند. این از خدا بی خبران مکان امن الهی را به شکنجه گاه فرزندان مردم تبدیل کردند. آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است. خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند. براستی که زبان و قلم از بیان وحشی گری این قوم که این روزها بر فرزندان این مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است.

 در پایین متن کامل این نامه را می بینید.

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت اله خامنه ای – مقام معظم رهبری
با سلام و احترام
در ارتباط با راهپیمائی ۲۲ بهمن امسال و حوادث پیرامون آن که شخصا شاهد بخش کوچکی آز آن بودم و یا فرزندم علی پس از آزادی بیان کرد با در نظر گرفتن خدا، صادقانه و به نیت درمان این غده ی سرطانی که تمامیت نظام و اسلام را نشانه گرفته است و با این امید که دستور صریح و قاطع جنابعالی به افراد صالح به پاک کردن همیشگی آن منجر شود، نکاتی به استحضار می رسانم. اینجانبه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ در کنار همسرم در مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی فراز و نشیب هائی را پشت سر گذاشتم و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به لطف خداوند متعال توفیق یافتم در بنیاد شهید در دوران دفاع مقدس در بخش دارو ودرمان به مجروحان و وخانواده های معزز شهدا خدمت نمایم و مورد تقدیر کتبی امام (ره) قرار گیرم. پس از آن نیز در هر مسئولیت اجرائی قرار گرفتم و یا نمایندگی مردم در مجلس را بر عهده داشتم، سعی کردم با خدمت به مردم بطور عملی از نظام و انقلاب حمایت کنم. همگان میدانند که اینجانبه از بدو انقلاب تاکنون نیز همواره از انقلاب، نظام و آرمان های امام و شهدا دفاع کرده و می کنم. استدعا دارم آنچه که در این نامه به نگارش در آمده را تنها از سر دلسوزی و برای پیشگیری از جنایات آتی علیه فرزندان این سرزمین بدانید، نه برای فرزندم علی که بازداشت او فقط یک نمونه کوچکی است از این دریا. توضیحات زیر تنها در این راستا بیان می گردد و لاغیر.

فرزند سوم ام علی که در سن ۲ سالگی دستگیری و محکومیت ۵ ساله پدر را در شمیران تجربه کرده بود، در کنار پدرش در راهپیمائی ۲۲ بهمن به رسم همه ساله شرکت کرد. همه گروه های سیاسی و شخصیت های هر دو جریان از مردم برای شرکت در این راهپیمائی بزرگ دعوت کردند و از آنان خواستند با پرهیز از افراط گرائی و خشونت زبانی و فیزیکی بطور آرام شرکت کنند. متاسفانه خشونت طلبان که حیات سیاسی و اقتصادی خود را در خشونت و بحران می بینند با دستور به پیاده نظام های بی هویت به همسرم این یار دیرینه امام و مردم یورش بردند که ابعاد آن را همگان می دانند. اینجانبه که برای شرکت در راهپیمائی رفته بودم با فاصله ای اندک شاهد آنچه گذشت بودم. در همان موقع، علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیر المومنین (ع) برده شد و در خانه خدا این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت شدگان کتک خورد و ناسزا شنید. هنگامیکه اسامی بازداشت شدگان را یادداشت می کردند، اوباش هائی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته اند به هویت علی پی بردند و پس از ده دقیقه و کسب اجازه از مسوولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و بشدت مورد ضرب و جرح قرار دادند. این از خدا بی خبران مکان امن الهی را به شکنجه گاه فرزندان مردم تبدیل کردند. آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است. خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند. براستی که زبان و قلم از بیان وحشی گری این قوم که این روزها بر فرزندان این مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است.

دستگیری علی فتح الفتوحات این جماعت بی هویت بوده که با افتخار و برای مرعوب کردن سایر بازداشت شدگان او را شکنجه می کردند. در هنگام انتقال بازداشت شدگان آنان علی را از جمع جدا کرده و به گارد ویژه به سرکردگی افراد فاسدی می سپارند که دور جدید شکنجه او آغاز می گردد. در هنگام شکنجه از او فیلم گرفته و با افتخار از اینکه فرزند مهدی کروبی در اسارت آنان است با زشت ترین الفاظ به مهدی کروبی و خانواده او توهین می کنند. هنگامیکه دستور انتقال و آزادی علی به پایگاه خیابان شهید مطهری می رسد، مامور شکنجه ضمن اظهار تاسف می گوید اگر ۲۴ ساعت دیگر اینجا بودی جنازه ات را تحویل می دادم. البته جا دارد از رفتار انسانی افسران پایگاه شهید مطهری و تلاش آنان در جهت درمان علی تشکر شود. برای نجات سایر بازداشت شدگان ایشان آمادگی دارند جزئیات بیشتر را در اختیار هر مقامی که صلاح بدانید قرار دهند.

آین رنجنامه برای علی نیست زیرا او امروز تحت درمان و در کنار خانواده اش است. این نوشته برای آن است که جنابعالی تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور بویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسید. پیش از آنکه کامران ها و محسن های دیگر زیر شکنجه این افراد بی مسئولیت جان دهند و حیثیت این کشور و نظام را به چالشی اساسی بکشانند، تدبیری نمائید. امروز متاسفانه شاهد قوه قضائیه مستقل و مقتدر که بتواند به تظلم خواهی مردم رسیدگی کند و یا مجلسی توانمند که بخواهد به حمایت از حقوق مردم مبادرت کند نیستیم، فلذا از حضرتعالی خاضعانه و مصرانه می خواهم بداد مردم و ظلمی که بر آنان می رود برسید و از مسوولان قضائی بخواهید که چرا به جنایت آمران و عاملان اصلی جنایات کهریزک و سایر بازداشتگاه ها رسیدگی نمی کنند که اگر به دستور بجای جنابعالی در قبال کهریزک بدرستی عمل کرده بودند، امروز قطعا شاهد تکرار مجدد آن نبودیم.

فاطمه کروبی
۲۴/۱۱/۱۳۸۸


رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

ده دلیل برای پیروزی سبز در 22 بهمن / سبز سبزم ریشه دارم، من درختی استوارم

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
1.  علیرغم امکانات نامشروع و حرام کودتاچیان و ماشین عظیم سرکوب و فریب و ارعاب مردم باز هم آمدند تا نشان دهند که همچنان سبزند و خسته نیستند.

 2. نشان دادیم که بازی تمام نشده چون واقعا بازی هنوز تمام نشده است و تا ستمگری و دیکتاتوری بر ایران حکمفرما باشد هر باره همین بساط است.

3. ما می دانیم که به هر بار آمدنمان ماشین کودتا فرسوده تر می شود. پس ما باز هم می آییم تا فرسوده ترشان کنیم.

4. ما پیروزیم چون داریم می آموزیم که آزادی آسان نیست و پشتکار داشتن (که سرمایه عظیم تمام پیروزی هاست) را تمرین می کنیم.

5. ما پیروزیم، چون از 22 خرداد به بعد پیروز بوده ایم، ما پیروزیم چون احساس عزت ملی امان، چون غیرت وطنی امان، چون اعتماد به نفس انسانی امان را روز بروز بیشتر می بینیم. 

6. .ما باز هم پیروز شدیم چون همه دیدند از ترس ما خیابان ها و میدان ها را بلندگو باران کردند

7. ما باز هم پیروز شدیم چون از ترس ما خبرنگاران را قرنطینه ای با اتوبوس به میدان آزادی بردند تا از مزدبگیران خودشان فیلم و عکس و خبر تهیه کنند ولی ویدئوهای ارسالی سبزهای داستان دیگری را به دنیا خواهد گفت. 

8. ما پیروزیم چون مردم باز هم دیدند که حکومت کودتا به آنجا رسیده که برای مقابله با مردم خودش اینترنت و موبایل ها را قطع می کند، آب پاش زرهی چینی در برابر مردم قرار می دهد و حتی سطل های زباله را عوض می کند.

9. ما پیروزیم چون کروبی بزرگ، این پدر شجاع و جان برکف باز به میان مردم آمد و همگی کاری کردیم که این ها نتوانند این مراسم را به نام خود بنویسند.


10. و آخر اینکه ما پیروزیم چون می دانیم که انسانیم و ادعای فرعونی و خداگونگی نداریم. همچون کبک سر در برف نمی کنیم و از اشتباهاتمان درس می گیریم. ما خود را نقد می کنیم، ما خود را باز می سازیم، ما خود را بهبود می دهیم. ما پیروزیم چون به آینده ی راهمان امیدوارم و نخواهیم گذاشت امید را همچون رایمان از ما بدزند. همانطور که میرحسین موسوی رییس جمهور واقعی ملت ایران گفت، ما داریم راه سبز امید را زندگی و تمرین می کنیم.

همه خسته نباشیم و استوار تر و امیدوارتر در راه سبز امید زندگی می کنیم تا زندگی کودتاچیان را به پایان برسانیم. سبز یعنی استقامت تا بهار. 

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید

سبز یعنی استقامت تا بهار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

توصيه هایی برای برگزاری بهتر، امن تر و موثرتر تظاهرات ميليونی بيست و دوم بهمن سبز

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
1. ضروری: ماسک، عینک دودی، خشکبار و غذای کم حجم و سبک، دستمال آغشته به سرکه، کیسه فریزری، کفش و کلاه راحت، لباس گرم و ضد آب، فندک و سیگار، نماد سبز، چتر (باران و وسیله ی دفاعی)، حمل نکردن سلاح سرد (چاقو، پنجه بکس ...)

2. جانبی: لیزر دستی (انداختن به چشم مهاجمان و دوربین ها)، موبایل یا دوربین، سیم چین و دست کش، بادکنک سبز، سوت، طناب (برای پایین کشیدن سیم بلندگوها)، عکس شهدا و پلاکاردهای فارسی، ترکی، کردی و انگلیسی، مقوا (ساختن بلندگوی دستی)، تخم مرغ رنگ دار. (ویدئوی زیر طریقه ی درست کردن لیذر قوی را نشان می دهد)

3. پارک کردن ماشین در جایی دور از مسیر اصلی راهپیمایی.
4. پزشکان و پرستاران: همراه داشتن کمک های اولیه
5. ساکنان مسیر آماده پناه دادن به مردم باشند.

6. چماقداران مزدبگیر احتمالا شب را در پایگاه های نزدیک به آزادی سر می کنند و خسته و عصبی خواهند بود. طولانی تر شدن مراسم آن ها را خسته تر و درمانده تر می کند. (وعده غذای سبک یادتان نرود).

7. نباید گذاشت احمدی نژاد راحت به جایگاه سخنرانی برسد. در صورت دیدن نشانه هایی از آمدن او (شادی و تکبیر و ...) باید کوشید با نامنظم کردن اوضاع سازمان برگزار کنندگان را به هم ریخت. احتمالا ساکنان اکباتان و بیمه در این زمینه خیلی می توانند موثر باشند. اخلال در حضور احمدی نژاد و طولانی کردن و احتمالا لغو سخنرانی او یک پیروزی بزرگ خواهد بود.

8. نیروهای ویژه و چماقداران در مساجد ، میراث فرهنگی ، کلانتریها ، وزارت کار و سایر مراکز دولتی نظامی و انتظامی ، به صورت آماده باش مستقر خواهند بود. زیر نظر داشتن این مکانها و کنترل رفت و آمدهای آنها ضروری است.

9. ساکنین نزدیک مسیر راهپیمایی یک کیسه رنگی حاوی «قلوه سنگ» (20 یا 30 عدد) آماده کنند و در روز راهپیمایی کنار در منزل یا پشت ماشین ها در خیابانهای فرعی و یا درون سطل های زباله بگذارند تا در صورت حمله مزدوران ، امکان دفاع حداقلی فراهم شود.

10. ساکنان ساختمانهای مشرف به مسیر راهپیمایی با رعایت شرط استتار از مراسم و هم از مزدوران سرکوبگر عکس و فیلم برداری کنند.

11. بعلت ریزش بزرگ نیروهای وفادار به کودتا، شمار تظاهر کنندگان آن ها کم خواهد بود و با توجه به حضور خبرنگاران خارجی همچون روز قدس احتمال خشونت بسیار کم است و تظاهراتی به بزرگی 25 خرداد شکل خواهد گرفت. این را به همه یادآوری کنید (رسانه شمایید.) 

12. از صورت هموطنان سبز فیلم و عکس برداری نکنید. یک مموری (حافظه) ذخیره با خود داشته باشید تا در صورت نیاز با حافظه اصلی عوض کنید (در صورت پر شدن و یا احتمال بازرسی دوربین/موبایل شما.)

13. حتی الامکان در جمع های چندنفره ی دوستان و فامیل در مراسم شرکت کنید. در صورت دستگیری یک نفر با سر و صدا و هجوم به دستگیر کننده شرایط آزادی او را فراهم کنید.

14. شناسایی مزدوران : آن ها با تغییر ظاهر و پوشیدن لباسهای اسپرت نمی توانند چهره خود را پنهان کنند. آنها معمولا نگران و مشوش هستند، در یک جا مستقر می شوند، به چهره ها خیره می شوند، به صحنه کلی تظاهرات کاری ندارند، دکمه لباسشان به دلیل اختفای سلاح و بی سیم همیشه بسته است، هنگام دویدن به دلیل نگرانی از افتادن سلاح یا بی سیم دست به کمر دارند و ... این افراد با کمی دقت به خوبی قابل شناسایی اند و عموما در تقاطع مسیر ایستاده اند، در صورت شناسایی آنها تهیه فیلم و عکس چون همیشه با رعایت احتیاط کار مفیدی خواهد بود.

15. به دلیل جمعیت کم مزدوران ، بلندگوها نقش روانی مهمی برای آنها دارند. از این رو، از کار انداختن بلندگوها در اولویت است.

16. با استفاده از هوش و تجربه خود مانع از جنگ روانی مزدوران از طریق انتشار اخبار دروغ در میان راهپیمایان گردید

اين نوشته را چاپ کنید و يا شفاهی و یا الکترونیکی به دیگران برسانید (عکس متن این نوشته در زیر است. روی عکس کلیک کنید تا بزرگتر ببینید). ما بيشمار و پيروزيم و سبزترین 22 بهمن تاریخ را خواهیم آفرید.
منبع: خرد جمعی تمام سبزها. هر سبز یک رهبر است، یک ستاد  است، یک رسانه است.

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید
بیست و دوم بهمن را سراسر سبز کنیم و حضور میلیونیمان را به رخ استبداد بکشیم
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

میقات سبز 22 بهمن: روز مهربانی ملی، روز گل دادن به یکدیگر و فراموش کردن گلوله

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
رییس جمهور قانونی و منتخب مردم مهندس میرحسین موسوی در بیانیه ی 13 خود ستم پیشگان را هشدار داده بود که باید در انتظار روز بزرگ، میقات 22 بهمن باشند. اکنون 22 بهمن نزدیک می شود و برای اولین بار مردم چشم انتظار رسیدن آن هستند و جشنشان جشن دولتی نیست. 

22 بهمن امسال به مردم تعلق دارد و نه به دولت. . 22 بهمن امسال مردم نمی آیند تا به کودتاییان مشروعیت بدهند می آیند تا پرچم ایران را از سوء استفاده نجات دهند. 22 بهمن امسال نیروهای بسیجی فراوانی که از پشتیبانی کودتا دست کشیده اند با مردم سبز همراه خواهند بود. 22 بهمن وقت سرایش سرود ای ایران با  تمام وجود است. 

مردم مهربان و فهمیده ی ایران می آیند تا با آغوش باز پیوستن برادران نظامی و انتظامی خود را به بیشماران سبز جشن بگیرند. 22 بهمن امسال، روز آشتی میان مردم و نیروهای انتظامی و نظامی خواهد بود. گل خواهیم داد به برادران  سپاهی و ارتشی و انتظامی و بسیجی. روز 22 بهمن روز پایان سرکوب ها و باتوم ها گلوله ها خواهد بود. 22 بهمن باید برای همیشه روزی سبز و مهربان باقی بماند. 

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید
بیست ودوم بهمن را سراسر سبز کنیم و حضور میلیونیمان را به رخ استبداد بکشیم
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

هموطن مسلمانم به من نشان بده که اسلام چقدر مهربان است؛ من سال هاست از جمهوری اسلامی مهربانی ندیده ام

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
خواندن این نامه ی تلخ و پر درد بی تابم کرد. من هم می خواهم با هموطن
بسیجی و پاسدارم حرف بزنم. من هم خواهش می کنم هموطنم کمی بیاندیش:

آیا خدای رحمان و رحیم تو را خواهد بخشید که اینچنین بیگناهان را به خاک و خون بکشی؟ فقط یک دم با خدای خودت خلوت کن: ببین آیا آن چه می کنی همان است که یک بنده ی مومن انجام می دهد؟ برادرم و خواهرم، نگذار از ایمان پاکت سوء استفاده کنند تا شهوت قدرت خود را سیراب کنند. برادرم، اگر تو من را سرکوب کنی و یا من تو را مضروب کنم هیچ کدام پیروز نیستیم. ما هموطنیم. ما انسانیم.

هموطنم، برادرم نگذار با دروغ بذر نفرت از هموطنانت در دلت بکارند. کفر و دین افراد در دل هایشان است. لسان الغیب حافظ می گوید:
بر آستان میخانه گر سری بینی، / مزن به پای که معلوم نیست نیت او.

جان و آبروی و آزادی یی که خدا داده را تو از انسان مگیر. مزدبگیر فریبکاران مشو. دست من را بگیر بگذار با کمک هم ایرانمان را سبز کنیم. اگر معلولی هموطن معتقدم من حاضرم برایت قنوت بگیرم.

هموطنم، لطفا خواهرم را در خیابان نزن. لطفا برادرم را دستگیر نکن. لطفا همسایه ام را در زندان شکنجه نکن. لطفا دوستم را مجروح نکن. هموطن مسلمانم به من نشان بده که اسلام چقدر مهربان است؛ من سال هاست از جمهوری اسلامی مهربانی ندیده ام.


22 بهمن را سراسر سبز کنیم و حضور میلیونیمان را به رخ استبداد بکشیم
رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

برادر پاسدار، برادر بسیجی ام، پدر شهید گفت: من دیگر مسجد نماز نمی خوانم، خانه خدا را کرده اند چماق خانه

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
{ایمیل وارده بدون هیچ گونه تغییری: عنوان را بنده انتخاب کردم. عنوان ایمیل بود: برای انتشار در وبلاگ شما}

سلام العلیکم، خواننده وبلاگتان هستم. اگر ممکن است این را در وبلاگتان انتشار دهید.
برادر بسیجی، برادر پاسدارم: من یک ایرانی ام، همین کوچه ی بالاتر خانه دارم. کمی بالاتر از بقالی حاجی رمضون. شاید ندانی که من با پسرش ناصر که در جبهه شهید شد هم کلاس و دوست خیلی صمیمی بودم. او در سرپل ذهاب شهید شد و من هر سال به یاد او به آن منطقه می روم ... بماند. حاجی تا همین اواخر می گفت که سخت است ولی همین که می بیند جگرگوشه اش در راه حق و کشورش شهید شده التیامی بر زخم بی پسری است. ناصر آخرین فرزند و تنها فرزند ذکور حاجی بود. او به عنوان داوطلب بسیجی رفت و من همیشه نیمکت خالی و چهره ی سیاه سوخته و صمیمی اش را بیاد دارم. اما برادر پاسدار و بسیجی ام، می دانی آخرین باری که حاجی رمضان را دیدم او اندازه ده ها سال شکسته تر شده بود. تا من را دید در مغازه را بست و من را روبرویش نشاند. یک دستم را گرفت. اول آن را بو کرد و بعد بر چشمش گذاشت. از خجالت داشتم آب می شدم ولی اجازه دادم پیرمرد هر کاری می خواهد بکند. بعد آرام آرام گریه کرد و زیر لب ناله می کرد. با وجودی که من بارها پیش او برای نبود ناصر گریه کرده بودم ولی او اولین بار بود که پیش من برای ناصر گریه می کرد.  

بعد از چندی گفت: "محمد، من ناصرم را ندادم که به اسمش جوانان مردم را بکشند. من ناصرم را ندادم که بلایی سر جوانان مردم بیاورند که بعثی ها سر رزمندگان ایرانی نمی آوردند. ناصر من هیچگاه دست روی ضعیف بلند نمی کرد. ناصر من از خدا می ترسید. من به افتخار ناصرم زنده بودم و حالا دارند اسم ناصرم را لجن مال می کنند. محمد، ناصر همیشه می گفت بعد امام من عاشق میرحسینم. محمد خودت می دانی من هم در اتاقم در کنار عکس ناصر فقط دو عکس گذاشته ام: عکس امام و عکس میرحسین. محمد، ناصرم خیلی مظلوم است: یکبار خودش شهید شد و حالا اسمش. ناصر من اگر بود نمی گذاشت این ناحقی ها بشود. ناصر من ..." و باز گریه امانش نداد. صدای اذان آمد. زود خودم را جمع و جور کردم که بروم. گفت: کجا؟ گفتم: حاج آقا اذونه. گفت: "من دیگه مسجد نماز نمی خونم. من نمازم رو همین جا می خونم. خانه خدا را کرده اند جاسوس خانه و چماق خانه. به هر کی هم می خوای بگو."

برادر پاسدارم، برادر بسیجی ام و من تصمیم گرفتم این را به تو بگویم. حال خود دانی و خدای خود. 
----------------------------------------------------------------------------------
22 بهمن را سراسر سبز کنیم و حضور میلیونیمان را به رخ استبداد بکشیم
رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند