۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

سال هشتاد و هشت با دلیری و پایداری این قهرمانان سبز شد و سبز ماند

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark

(روی عکس ها کلیک کنید تا آن ها را در اندازه ی بزرگتر ببینید)
لازم نیست مقدمه ای نوشت فقط کافی است فهرستی از نام این عزیزان که البته بی انتهاست نوشت تا همه به یاد بیاوریم که سال هشتاد و هشت چه سال سبز  و البته غمگنانه ای بود. ابتدا یادی می کنیم از تمام سبزروحانی که دیگر در میان ما نیستند و نبودشان سوگندی است میان ما باقی ماندگان تا نگذاریم خونشان هدر رود



1. بچه های موج سوم و ستادهای سبز موسوی و ستادهای سپید کروبی و رسانه های کاغذی و مجازی و نیز جوانانی که روز و شب کوشیدند تا خرداد هشتاد و هشت باز هم آبستن حوادثی تاریخی باشد.



2. مردم بیدار شده و مصمم ایران که اوج نجابت و بزرگی و همبستگی را در راهپیمایی میلیونی و فراموش نشدنی 25 خرداد آفریدند و در پایان آن را با خون پاک خود در تمام تاریخ ثبت کردند. این مردم بیدار از آن پس همچنان تاریخ ساز باقی مانده اند، صدها شهید، و هزاران زندانی و مجروح را تقدیم ایران سبز کرده است و دنیا را به احترام و کرنش وا داشته است.


3. آری مردم همه بودند ولی حضور پاکبازانه، دلیرانه و صف شکنانه ی زنان و دختران با غیرت و با شهامت ایرانی برگ تازه ای را به کتاب پر افتخار سبز و تاریخ آزادی خواهی امان افزوده است. این حضور آن قدر موثر بوده است که امروز هیچ کس در دنیا جنبش سبز را بدون نام بزرگ ندا آقا سلطان (شهید همیشه ماندگار) نمی شناسد. دختران و زنان و مادران عزادار و شیردل بی اما و اگر پیشروان بزرگ جنبش سبز و مایه ی سربلندی و پایداری ایرانیان بوده اند.


4. خبرنگاران بی ادعای خیابانی و کنش گران سبز دنیای مجازی چنان دست به دست هم دادند و موثر و درخشان ظاهر شدند که اولین خیزش بزرگ اینترنتی تاریخ به نام سخت کوشان سبز دنیای مجازی و خبرنگاران گمنام ایرانی رقم خورد.



5. میرحسین موسوی او که پیمانش با مردم را چنان جانانه پاس داشت که بی باوران به او نیز پایداری و روشن اندیشی اش را باور کردند. کسی که از ابتدا با مهارت و دلسوزی و دلیری جنبش سبز را مهندسی کرد تا مردم ایران به درستی انتخابشان افتخار کنند.
6. شیخ مهدی کروبی کسی که دلیری و پاکبازی را در عمل به همگان نشان داد و بی باکانه و صادقانه به خانه ی اصلی ظلم و بیداد زد و ستم پیشگان و تجاوزگران را رسوای تاریخ کرد. لرزه ای که شیخ شجاع کروبی بر خانه ی مشروعیت نظام دروغ ساز و دین فروش وارد کرد برای همیشه در تاریخ خواهد ماند.


7. بانو اول ایران زهرا رهنورد که با ورود و ماندنش در میدان پر خطر مبارزات جنبش سبز هوای تازه ای از آزادی خواهی به سپهر سیاسی ایران وزاند.


8. زنده یاد آیت الله ا لعظمی منتظری پدر معنوی و حق جوی جنبش سبز که تا آخرین لحظات عمر شریفش همراه مردم بود و حتی با رفتنش نیز لرزه بر اندام ستم پیشگان انداخت. همچنین نقش شجاعانه آیات عظام صانعی و بیات زنجانی در پیشبرد جنبش سبز مهم بوده است.




9. کنش گران سیاسی فراوانی که پیش و پس از انتخابات منتهی به کودتای 23 خرداد  دستگیر شدند و یا مورد آزار و شکنجه ی فراوان و محاکمات نمایشی پر دروغ قرار گرفتند. خبرنگاران راست اندیش و راست گو، کنش گران حقوق بشر، دانشجویان، هموطنان مرز نشین، کارگران، فرهنگیان و حتی بازاریان نیز از تیر سیاه نفرت کودتاچیان در امان نماندند. البته نام های شناخته فراوانی نیز بودند که ماه ها در بند ماندند همچون نبوی ها و میردامادی ها و تاج زاده ها و سحرخیزها و قابل ها و نظر آهاری ها و باقی ها تا  همه نشانه ای باشند به فنای حکومت ستم و دروغ.


10. تک ستارگان درخشان سبز که با دلیری های ویژه ی خود شادابی و شور و شعور تازه ای به جنبش سبز دادند. نام هایی همچون آرش حجازی، محمود وحیدنیا، مجید توکلی، جواد اطاعت، و ...برای خودداری از دراز گویی در نوشته ی بعدی از این عزیزان خواهم نوشت. شما هم اگر ستاره ای در نظر دارید معرفی کنید تا در این نوشته بیاورم. 

در پایان سال به یاد می آوریم که رییس جمهور برگزیده ی مردم ایران سال هشتاد و نه را سال صبر و استقامت نام نهاده  است.  یاد شهیدان سبز و دیگر شهیدان وطن گرامی و فردای ایران از چنگال ستم و اهریمنان دور باد. (اگر افراد و یا گروه هایی را جا انداخته ام پوزش می خواهم.)ء

پی نوشت: 11: ایرانیان خارج کشور که در سراسر دنیا همبسته شدند و همراه با ایرانیان داخل کشور سهم بزرگی در جهانی شدن جنبش سبز داشتند و ندای رسای جنبش سبز را به گوش همگان رساندند و می رسانند.
فراموش نکنید که:

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

به یاد آزاد مرد اسیر محمد نوری زاد: او که شجاعانه از علی خامنه ای خواست از مردم عذر خواهی کند

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
جایگاه و بزرگی کار محمد نوری زاد هنوز شناخته نشده است و سکوت مرگباری که بعد از دستگیری اش حاکم شده وجدان را آزار می دهد.

نوری زاد همچون امین زاده و تاج زاده و میردامادی و سحرخیز و زیدآبادی (این آزادگان هنوز در بند) سبز نبود. او نویسنده ی سابق کیهان بود. او می توانست با ماندن در خیمه گاه رانت های ولایتی و پست های صله ای در دوران پر رونق تملق و خود فریبی دکان فراخی از داشته های دنبوی و مثنوی های هفتاد من دروغی از رستگاری های اخروی (همان ها که شامل ذوب شدگان در ولایت می شود) فراهم ببیند و ما هم امروز نامی از او نمی دانستیم. و چه بسا که او هم در لباس بازجویان سرگرم سرکوب مردم بود.

او در خیمه ی قدرت داران بود و به قدرت نه گفت. او همچون اسیران دیگر دربند از قدرت دور نبود تا تردید بیافکنند که شاید برای به قدرت رسیدن چنین و چنان می کنند. او با شهامتی باور نکردنی حرف هایی  را بدون لکنت مستقیم به آقای الله خامنه ای گفت که تابحال در هیچ بیانیه و مخالفتی ابراز نشده بود: او برای اولین بار گفت که رهبری که 20 سال رسما در کوچکترین جزییات این مملکت دخالت داشته فرمانده کل قواست، ولایت مطلقه ی فقیه است و در هر اداره و سازمانی نماینده دارد و تمام صدا و سیما و بیناد مستضعفان و قوه ی قضاییه و اعضای شورای نگهبان و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و ده ها و صدها بنیاد و سازمان در ید قدرت اوست چرا در برابز این هم فقر و بدبختی و ستم و ناراستی و خون ریزی و شکنجه قبول مسئولیت نمی کند و از مردم عذر خواهی نمی کند.

محمد نوری‌زاد در نامه‏ای سرگشاده به رهبر نظام: از مردم عذرخواهی کنید



هر یک روزی که محمد نوری زاد ( که مهربانانه و وفادارانه آقای خامنه ا ی را پدر و عزیز خطاب می کرد) در اسارت باقی بماند همان قدر هم دروغ و فریب متصدیان کودتا و مدعیان حکومت دینی آشکار تر می شود.
محمد نوری زاد در تاریخ  به عنوان شخضی حر گونه ماندار خواهد شد، چه در اسارت و چه در آزادی.

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

جنبش سبز فرصت بزرگی برای بازسازی و نوسازی فرهنگی ایران و ایرانی

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
گرچه زیان های مادی حکومت مثلا دینی در این سی سال بسیار بوده است ولی بزرگترین آوار بر سر فرهنگ مان وارد شده است. رواج ریا و دورغ و فریب با ظاهر سازی های دینی. گسترش خودخواهی و زرنگ بازی و کلاه برداری شرعی و کلاه گذاری شرعی، نبود اعتماد و احترام به نفس، بی قانونی، معمولی شدن روحیه ی دلالی و راحت طلبی، سفسطه های کلامی، افزایش لحن تمسخر و تحقیر از یک سو و چاپلوسی و تملق از سوی دیگر، دو و چند شخصیتی شدن اکثر آفراد جامعه، ناآسودگی روانی و بی اطمینانی به اصول اخلاقی، همه گیر شدن فساد حنسی مخفی در عین انکار آن، دو قطبی شدن جامعه و رواج خشونت و بسیار ناهنجاری دیگر که در این کوتاه نمی گنجد. 


حال که جنبش سبز علیه این سیاهی بپاخاسته است آن را مبنایی برای بازسازی و نوسازی فرهنگ ایران کنیم. به گفته مهندس میرحسین موسوی رییس جمهور قانونی و منتخب ایران نشان بدهیم که سبز یعنی پایداری، مهربانی، آبادانی و زندگی. پیش نهاد می کنم تا می توانیم سخت کوش و پایدار باشیم و از تمسخر عقاید دیگران هر چقدر هم که از نظر ما احمقانه به نظر می رسند خودداری کنیم. تمسخر کردن همان است که در کلام احمدی نژاد آن قدر از آن متنفریم و آن را دور شان یک آدم معمولی می دانیم چه برسد به جایگاهی که او را بر آن نشانده اند. 


تمسخر دیگران یعنی رواج خشونت، یعنی حق دادن به دیگری که او نیز تو را مسخره کند. اگر کسی را مسخره کنی به او احترام نخواهی گذاشت و اگر به  او  احترام نگذاشتی هر ستم و ناراستی که بعد از در حقش انجام دهی آن را توجیه خواهی کرد (حتی تجاوز را!) شروغ کنیم به مسخره نکردن. لحنه کنایه و تمسخر را از کلاممان دور کنیم و به پیروزی جنبش سبز ایمان داشته باشیم چرا که گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک همیشه پیروز بوده است. 



رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

چرا مردم میرحسین موسوی را دوست دارند؟ چون آموخت که شجاع باشند و راستگو و پایدار

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
امروز سالروز تولد میرحسین موسوی رییس جمهور قانونی و منتخب مردم ایران است. خجسته باد این روز بر ایشان و بر مردم ایران. اما چرا میرحسین موسوی اینچنین دردانه ی مردم عادی و نخبگان ستم کشیده ایران شده است؟

اگر تا پیش از انتخابات شمار کمی از مردم او را می شناختند و دوست می داشتند امروز کسی نیست که از نگاه خود گوشه ای از خوبی های این بزرگ مرد را برنشمرد و به احترام و بزرگداشت او سخنی نگوید. چرا؟ دلایل بسیار است ولی من از نگاه خودم فقط یک نکته را  می گویم. میر جنبش سبز بعد از 30 سال که نظام ترس آفرین جمهوری اسلامی سعی کرده بود همگان را از نظام بترساند و ذلت و زبونی و تملق و ناراستی را مبنای پیشرفت افراد قرار دهد ناگاه با زبانی راستگو و شهامتی انسانی و پایداری یی کم نظیر به میدان آمد. قدمی به عقب ننشست و با تمام سختی ها و تهدیدها و نامردی ها که در حقش کردند همچنان پایدار و شجاع ماند تا مردم را به یک چیز بخواند شجاع باشید و پایدار و راستگو که راه پیروزی از همین می گذرد.

پیروزی از آن تمام شجاعان و راستگویان و پایداران سبز خواهد بود. در این هیچ شکی نیست. میرحسین نازنین تولدت خجسته و سبز باد.

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

اگر مسبب این همه ظلم و نفرت و شقاوت دین است, نفرین بر دین, نفرین بر دینداری, و نفرین بر مسلمانی

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark


یکی از بزرگترین خیانت هایی که این نظام سی ساله به ایرانی ها کرده است این است که هر گروه را به نوعی یک بعدی و تندرو بار می آورد..

سال هاست که تبلیغات حکومت در صدد یافتن دشمن است: چه دشمن خارجی و آمریکایی و چه دشمن داخلی و ضد ولایتی. و باز سال هاست که زندگی امان شده بحث های بیهوده و تخدیر کننده سیاسی: نوشخوار نفرت های هر روزه از بی لیاقتی حکومتیان و گمارده شدگانشان. یک عده هم البته ذوب شدگان در منافع مادی "ولایتی" بودن و رانت های ولایی شده اند.

داخل دور باطلی افتاده ایم که آخرش یا تخدیر مطلق جامعه است که در آن افراد ماشین های نفرت و ریا و دروغ و فریبند و از همین راه ارتزاق می کنند و نفس می کشند و یا ختم خواهد شد به یک نفرت پایدار و خشونت اجتماعی تاریخی که سخت خونین هم خواهد بود.

و حالا؟ یک عده شده اند سرباز/مزدور تمام وقت حکومت و عده ای شده اند سرباز بی مواجب غم و غصه های تاریخی اشان. این یکی به این دلخوش است که یک علامت وی سبز کنار دری نوشته و آن یکی به این خوش که با رنگ سیاهش وی سبز او معدوم کرده است!

هرچه باشد این نه اسلام است, نه زندگی, نه انسانیت, نه شرف, نه وجدان و نه هیچ چیزی. من می ترسم از این همه نفرت که دارد تولید و باز تولید می شود. من خسته شده ام از این همه نفرت. من نفرین می کنم تمام مسئولان جمهوری اسلامی را که باعث شده اند جامعه ی ایرانی این چنین از هم پاشیده, افسرده, سرگردان, نامطمئن, غمزده, آواره, ناامن و از هم گسیخته باشد.

من نمی خواهم از آن هموطن بسیجی ام متنفر باشم. نفرت انسانی نیست. من نمی خواهم چهره ی آن همسایه ی پاسدارم را منفور و زشت و ناانسانی ببینم. من نمی خواهم او من را خصم ببیند و من او را دشمن. من نمی خواهم نوری زاد زندانی باشد و من نمی خواهم حتی یک بسیجی بی گناه باتوم بدست را با باتوم خودش بزنم....

نفرین بر تمام کسانی که حفظ این نظام پر درد و پر ظلم و پر نفرت و پردشمنی را از نمازشان واجب تر می دانند. نفرت بر کسی که داشتن بمب اتم برایش افتخار است ولی نمی بیند که بمب نفرت و دروغ و ریا و فریب و دزدی سال هاست در جامعه ی ایرانی منفجر شده و میلیون ها را کشته و میلیون های دیگر را ناتوان و ناقص الخلقه و نژند و رنجور کرده است. نفرین!

نفرین بر مسببان آن و اگر مسبب این همه نفرت انباشته دین است طوری که بر اساس آن بتوان به یک مسلمان دیگر تجاوز کرد, او را کشت, او را بی آبرو کرد, خانواده اش را تهدید کرد و آرامش و راحت را از آن ها گرفت, جوانان را از وطن آواره کرد, جوانان را از کار بیکار کرد و زد و شکنجه کرد و کشت! پس نفرت بر دین, نفرت بر دینداری و نفرت بر مسلمانی.





رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

افشاگری جدید عضو گریخته از بسیج: نیروهای امنیتی بسیجی ها ناراضی را هم آزار جنسی و شکنجه می کنند

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
هم اکنون یک عضو گریخته از بسیج در مصاحبه ی اختصاصی با خبرنگار سیاسی شبکه ی چهار انگلیس لیندزی هیلسم از جنایت های وحشتناکی علیه بسیجی هایی که نمی خواهند با نیروهای امنیتی دولتی همکاری کنند پرده بر می دارد: اجرای اعدام های ساختگی، آزار جنسی و شکنجه برخی از آنان است. چند بار در طول مصاحبه که هم  اکنون بخشی از آن از شبکه ی چهار پخش شد بسیجی گریخته که به صورت مستعار علی خوانده می شد و صورتش پوشیده بود از ناراحتی گریه می کرد. این پست با جزییات بیشتر بروز خواهد شد. اصل خبر را در اینجا  بخوانید و ببینید. و اینجا

در بخشی از این مصاحبه می آید:  (هنوز فارسی را نشنیده ام از انگلیسی ترجمه کرده ام)
آن ها گفتند که می خواهند من را اعدام کنند. طناب را آورده بودند و همه چیز آماده بود {اینجا علی از ناراحتی گریه می کند} من فکر کردم که دیگه باید با این دنیا خداحافظی کنم. فکر کردم دارم قش می کنم. اما وقتی آن ها میز را کنار بردند طناب دار به چیزی وصل نبود. من  بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم سراپایم خیس بود. روی من آب پاشیده بودند. من بالا آوردم. آن وقت برگه ی اعتراف را برایم آوردند و من هم آن را امضا کردم.

و اینجا خبرنگار می گوید که همین امروزمحمد جواد لاریجانی گفت که شکنجه بر اساس قانون جاری و قانون اساسی در ایران ممنوع است و کارنامه حقوق بشر ما خوب است!

و البته دردناکترین بخش جایی است که خبرنگار می گوید. علی بیشترین ناراحتی را زمانی نشان داد که از هم بندی اش سخن می گفت. آن هم بندی یک معترض سبز نبود بلکه یک بسیجی ناراضی دیگر بود و وقتی با فریاد اعتراض کرد یکی از نگهبانان آمد و به او هشدار داد که اگر ادامه بدهد عاقبت خوبی نخواهد داشت بعد او را مورد ضرب قرار داد و از صورت او خون می آمد و ... نیروی امنیتی با باتومی که در دست داشت به او تجاوز کرد. یک نیرو بیرون سلول بود و یکی هم درون سلول. منم می خواستم داد بزنم و اعتراض کنم و به او کمک کنم اما نتونستم و برای همین از خودم شرمنده ام. در برابر خدا شرمنده ام. از جوانی ام شرمنده ام، از دوستانم شرمنده ام. از مردم شرمنده ام. من احساس درد وحشتاکی دارم که بهترین سال های عمرم را ناآگاه بودم و آن ها از من ا ستفاده کردند. من ابزار آن ها شده بودم که به اهدافشان برسند و من ناخواسته شریک طرح هایشان شده بودم. بی خبرانه اسباب دست آن ها شده بودم. شعارشان این بود که ما نیروی مردمی هستیم و ما باید کارها را به دست بگیریم. نمی دانستیم که چه بلایی سر ما داشتند می آوردند.

این بسیجی سابق هم اکنون در بریتانیا به سر می برد و تقاضای پناهندگی کرده است. 
رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید




سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار



حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای 31 سالگی اش را با شکنجه و تهدید به تجاوز در مسجد امیرالمومنین (ع) آغاز کرد

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
درست وقتی که فکر می کنی دیگر از این بدتر نمی شود باز خبر بر سرت آوار می شود که چرا از این بدتر هم هست. امروز فاطمه ی کروبی در نامه ای به علی خامنه ای از ضرب و شتم و مضروب کردن پسرش به دست پاسداران و نیز تهدید او به تجاوز در خانه ی خدا پرده برداشت تا ادعای فریب آلود و مشمئز کننده ی دینی بودن حکومت کودتا بار دیگر به تمسخر تاریخ و جامعه ی بین المللی در آید و صفحه ی سیاه دیگری بر پرونده ی جنایت ها و شکنجه ها و ناجوانمردی های جمهوری اسلامی افزوده شود. عکس گویاست ولی نامه ی فاطمه ی کروبی همسر شیخ پر شهامت و راستین مهدی کروبی بهتر شرح این جنایت را باز می گوید. او در بخشی از نامه وحشی گری های کودتاچیان را اینگونه بیان می کند:
علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیر المومنین (ع) برده شد و در خانه خدا این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت شدگان کتک خورد و ناسزا شنید. هنگامیکه اسامی بازداشت شدگان را یادداشت می کردند، اوباش هائی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته اند به هویت علی پی بردند و پس از ده دقیقه و کسب اجازه از مسوولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و بشدت مورد ضرب و جرح قرار دادند. این از خدا بی خبران مکان امن الهی را به شکنجه گاه فرزندان مردم تبدیل کردند. آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است. خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند. براستی که زبان و قلم از بیان وحشی گری این قوم که این روزها بر فرزندان این مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است.

 در پایین متن کامل این نامه را می بینید.

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت اله خامنه ای – مقام معظم رهبری
با سلام و احترام
در ارتباط با راهپیمائی ۲۲ بهمن امسال و حوادث پیرامون آن که شخصا شاهد بخش کوچکی آز آن بودم و یا فرزندم علی پس از آزادی بیان کرد با در نظر گرفتن خدا، صادقانه و به نیت درمان این غده ی سرطانی که تمامیت نظام و اسلام را نشانه گرفته است و با این امید که دستور صریح و قاطع جنابعالی به افراد صالح به پاک کردن همیشگی آن منجر شود، نکاتی به استحضار می رسانم. اینجانبه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ در کنار همسرم در مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی فراز و نشیب هائی را پشت سر گذاشتم و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به لطف خداوند متعال توفیق یافتم در بنیاد شهید در دوران دفاع مقدس در بخش دارو ودرمان به مجروحان و وخانواده های معزز شهدا خدمت نمایم و مورد تقدیر کتبی امام (ره) قرار گیرم. پس از آن نیز در هر مسئولیت اجرائی قرار گرفتم و یا نمایندگی مردم در مجلس را بر عهده داشتم، سعی کردم با خدمت به مردم بطور عملی از نظام و انقلاب حمایت کنم. همگان میدانند که اینجانبه از بدو انقلاب تاکنون نیز همواره از انقلاب، نظام و آرمان های امام و شهدا دفاع کرده و می کنم. استدعا دارم آنچه که در این نامه به نگارش در آمده را تنها از سر دلسوزی و برای پیشگیری از جنایات آتی علیه فرزندان این سرزمین بدانید، نه برای فرزندم علی که بازداشت او فقط یک نمونه کوچکی است از این دریا. توضیحات زیر تنها در این راستا بیان می گردد و لاغیر.

فرزند سوم ام علی که در سن ۲ سالگی دستگیری و محکومیت ۵ ساله پدر را در شمیران تجربه کرده بود، در کنار پدرش در راهپیمائی ۲۲ بهمن به رسم همه ساله شرکت کرد. همه گروه های سیاسی و شخصیت های هر دو جریان از مردم برای شرکت در این راهپیمائی بزرگ دعوت کردند و از آنان خواستند با پرهیز از افراط گرائی و خشونت زبانی و فیزیکی بطور آرام شرکت کنند. متاسفانه خشونت طلبان که حیات سیاسی و اقتصادی خود را در خشونت و بحران می بینند با دستور به پیاده نظام های بی هویت به همسرم این یار دیرینه امام و مردم یورش بردند که ابعاد آن را همگان می دانند. اینجانبه که برای شرکت در راهپیمائی رفته بودم با فاصله ای اندک شاهد آنچه گذشت بودم. در همان موقع، علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیر المومنین (ع) برده شد و در خانه خدا این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت شدگان کتک خورد و ناسزا شنید. هنگامیکه اسامی بازداشت شدگان را یادداشت می کردند، اوباش هائی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته اند به هویت علی پی بردند و پس از ده دقیقه و کسب اجازه از مسوولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و بشدت مورد ضرب و جرح قرار دادند. این از خدا بی خبران مکان امن الهی را به شکنجه گاه فرزندان مردم تبدیل کردند. آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است. خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند. براستی که زبان و قلم از بیان وحشی گری این قوم که این روزها بر فرزندان این مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است.

دستگیری علی فتح الفتوحات این جماعت بی هویت بوده که با افتخار و برای مرعوب کردن سایر بازداشت شدگان او را شکنجه می کردند. در هنگام انتقال بازداشت شدگان آنان علی را از جمع جدا کرده و به گارد ویژه به سرکردگی افراد فاسدی می سپارند که دور جدید شکنجه او آغاز می گردد. در هنگام شکنجه از او فیلم گرفته و با افتخار از اینکه فرزند مهدی کروبی در اسارت آنان است با زشت ترین الفاظ به مهدی کروبی و خانواده او توهین می کنند. هنگامیکه دستور انتقال و آزادی علی به پایگاه خیابان شهید مطهری می رسد، مامور شکنجه ضمن اظهار تاسف می گوید اگر ۲۴ ساعت دیگر اینجا بودی جنازه ات را تحویل می دادم. البته جا دارد از رفتار انسانی افسران پایگاه شهید مطهری و تلاش آنان در جهت درمان علی تشکر شود. برای نجات سایر بازداشت شدگان ایشان آمادگی دارند جزئیات بیشتر را در اختیار هر مقامی که صلاح بدانید قرار دهند.

آین رنجنامه برای علی نیست زیرا او امروز تحت درمان و در کنار خانواده اش است. این نوشته برای آن است که جنابعالی تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور بویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسید. پیش از آنکه کامران ها و محسن های دیگر زیر شکنجه این افراد بی مسئولیت جان دهند و حیثیت این کشور و نظام را به چالشی اساسی بکشانند، تدبیری نمائید. امروز متاسفانه شاهد قوه قضائیه مستقل و مقتدر که بتواند به تظلم خواهی مردم رسیدگی کند و یا مجلسی توانمند که بخواهد به حمایت از حقوق مردم مبادرت کند نیستیم، فلذا از حضرتعالی خاضعانه و مصرانه می خواهم بداد مردم و ظلمی که بر آنان می رود برسید و از مسوولان قضائی بخواهید که چرا به جنایت آمران و عاملان اصلی جنایات کهریزک و سایر بازداشتگاه ها رسیدگی نمی کنند که اگر به دستور بجای جنابعالی در قبال کهریزک بدرستی عمل کرده بودند، امروز قطعا شاهد تکرار مجدد آن نبودیم.

فاطمه کروبی
۲۴/۱۱/۱۳۸۸


رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

ده دلیل برای پیروزی سبز در 22 بهمن / سبز سبزم ریشه دارم، من درختی استوارم

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
1.  علیرغم امکانات نامشروع و حرام کودتاچیان و ماشین عظیم سرکوب و فریب و ارعاب مردم باز هم آمدند تا نشان دهند که همچنان سبزند و خسته نیستند.

 2. نشان دادیم که بازی تمام نشده چون واقعا بازی هنوز تمام نشده است و تا ستمگری و دیکتاتوری بر ایران حکمفرما باشد هر باره همین بساط است.

3. ما می دانیم که به هر بار آمدنمان ماشین کودتا فرسوده تر می شود. پس ما باز هم می آییم تا فرسوده ترشان کنیم.

4. ما پیروزیم چون داریم می آموزیم که آزادی آسان نیست و پشتکار داشتن (که سرمایه عظیم تمام پیروزی هاست) را تمرین می کنیم.

5. ما پیروزیم، چون از 22 خرداد به بعد پیروز بوده ایم، ما پیروزیم چون احساس عزت ملی امان، چون غیرت وطنی امان، چون اعتماد به نفس انسانی امان را روز بروز بیشتر می بینیم. 

6. .ما باز هم پیروز شدیم چون همه دیدند از ترس ما خیابان ها و میدان ها را بلندگو باران کردند

7. ما باز هم پیروز شدیم چون از ترس ما خبرنگاران را قرنطینه ای با اتوبوس به میدان آزادی بردند تا از مزدبگیران خودشان فیلم و عکس و خبر تهیه کنند ولی ویدئوهای ارسالی سبزهای داستان دیگری را به دنیا خواهد گفت. 

8. ما پیروزیم چون مردم باز هم دیدند که حکومت کودتا به آنجا رسیده که برای مقابله با مردم خودش اینترنت و موبایل ها را قطع می کند، آب پاش زرهی چینی در برابر مردم قرار می دهد و حتی سطل های زباله را عوض می کند.

9. ما پیروزیم چون کروبی بزرگ، این پدر شجاع و جان برکف باز به میان مردم آمد و همگی کاری کردیم که این ها نتوانند این مراسم را به نام خود بنویسند.


10. و آخر اینکه ما پیروزیم چون می دانیم که انسانیم و ادعای فرعونی و خداگونگی نداریم. همچون کبک سر در برف نمی کنیم و از اشتباهاتمان درس می گیریم. ما خود را نقد می کنیم، ما خود را باز می سازیم، ما خود را بهبود می دهیم. ما پیروزیم چون به آینده ی راهمان امیدوارم و نخواهیم گذاشت امید را همچون رایمان از ما بدزند. همانطور که میرحسین موسوی رییس جمهور واقعی ملت ایران گفت، ما داریم راه سبز امید را زندگی و تمرین می کنیم.

همه خسته نباشیم و استوار تر و امیدوارتر در راه سبز امید زندگی می کنیم تا زندگی کودتاچیان را به پایان برسانیم. سبز یعنی استقامت تا بهار. 

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید

سبز یعنی استقامت تا بهار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجــــــــــــا مشترک شوند