۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

دروغ گویی و مردم فریبی رهبر در ماه رمضان و در جمع قاریان قران به روایت عکس

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
علی خامنه ای رهبری که به نام اسلام و آموزه های آن بر ایران حکومت می کند در اولین روز ماه رمضان و در جمع قاریان قرآن می گوید: بر اساس مفاهیم قرانی باید با دشمنان سرسخت و با دوستان نرمخو بود. در مورد دشمن که دیگر استفاده ی ایشان از این کلمه تبدیل به لطیفه شده است. با وجود این و از آنجاییکه که ایشان در خطبه ی صدور آتش خود نهایت نفرتش را به انگلیس اعلام کرد و آن را خبیث تر از بقیه خواند با توجه به عکس های زیر قضاوت با شما.

گروه اول ملوانان انگلیسی هستند که به خاک ایران تجاوز کرده اند و با تشر تونی بلر با کت و شلوار هاکوپیان و چمدان های پر شده از هدایا و صنایع دستی و با بدرقه ی مقام اول کشور و وزیر خارجه به کشورشان بر می گردند و  گروه دوم مقامات این کشور هستند (وزیر، استاندار، نماینده، معاون رییس جمهور، و ...) بعلاوه ی دانشجویان و کارگران و جوانان معترض و بی پناه ایرانی. به آن ها کادو می دهند به جوانان ما تجاوز می کنند و آن ها را شکنجه می کنند و بزور مجبور به اعترافات ضد انسانی می کنند و باقی قضایا که همه می دانند.

-------------------------------------------------------------------------------------------

---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default

۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

آقایان علما یک دروغ روزه را و یک باد وضو را باطل می کند این همه جنایت رهبری را باطل نمی کند؟

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
آقایان علما مگر به فتوای شما یک دروغ روزه را باطل نمی کند و یک باد وضو را؟ حالا چرا این همه جنایت و تجاوز یک رهبری را باطل نمی کند؟ این چه اسلامی است که برای ابوقریب که مسبب آن آمریکاییان بودند فریادتان گوش فلک را کرد کرد ولی برای تجاوازات و جنایات کهریزک که مجریانش ماموران ولایت مطلقه ی فقیه بودند در محاق خاموشی فرو رفته اید و فریاد انسانیت و دین تنها از حلقوم شیخ شجاع مهدی کروبی بر می آید؟ آیت الله ها کجایند که دفاع از اسلام را شانه های تنهای یک شیخ باید تحمل کند؟

چه شده است که سال هاست به نام دین آدم می کشند، شکنجه می کنند، زندان می اندازند، بی آبرو می کنند، ریا و دروغ و تملق را رواج می دهند و شما ساکتید؟ چرا یک دختر محجبه را در فرانسه به دانشگاه راه نمی دهند بیانه می دهید ولی زنان لخت را به نماز جماعت وا می دارند سکوت مرگبارتان وجدان انسانیت را آزار می دهد؟ این چه دینی است که در آن امام جمعه با زنان مردم می خوابد و شما ساکتید؟ این چه دینی است که خانه ی عفاف در کرج درست می کنند که خودشان با زنان بخوابند و شما ساکتید؟ این چه دینی است که مردم را به جرم همجنس بازی و زنا اعدام و سنگسار می کنند و بعد خود مجریان هم زنا می کنند و هم لواط آن هم با نهایت وحشی گری و شناعت؟

آقایان علما دیگر نمی خواهد به فکر مردم ایران باشید به خاطر همان دینی که از قبل آن نامی (و بسیاری نیز نانی) به هم زده ا ید و شاید هنوز دل به ترویج آن دارید فریادی بر آورید و کاری بکنید که اگر دیر بجنبید آتش بنیان کن خشم و اعتراض و نفرت مردم از این همه ظلم و شناعت خشک و تر را با هم خواهد سوزاند.

لینک مربوط به برخی جنایت های کهریزک
نام و نشانی بعضی از شهیدان جنبش سبز را اینجا ببینید

---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default

۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

هموطنـــــــم تو ترســــــــــــــو نیستی ... خود را سرزنش مکن

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
چند ایمیل و کامنت داشته ام که برخی هموطنان خود را به خاطر ترسو بودن سرزنش کرده اند. چند نکته گفتنی است:
1. ترس به هنگام خطر از عاقلی است. چیزی که بد است زبونی و ذلت است. سهم هر کدام از ما از شهامت متفاوت است ولی آنانی که در این روزها گمان می کنند باید شهامتشان بیشتر باشد انسان های شرافتمند و وجدان داری هستند که نگران وطن و هموطنان خویشند. 

2. هموطن! وظیفه ی تمام آزادی خواهان این نیست که هر روز در خیابان ها با نیروهای سرکوبگر کودتاچی دست و پجه نرم کنند و ضرب و شتم بشوند. اگر شما در تحریم شرکت کرده ای، شعاری نوشته ای، انگشتی به علامت پیروزی بلند کرده ای، بوقی زده  ای، بادکنکی هوا کرده ای، ایمیلی فرستاده ای، تلفنی زده ای و ... شما هم در جنبش سبز شرکت داری.

3. اگر هیچ یک از این کارها را هم نکردی باز هم ناراحت نباش. حتما در یک شهرستان کوچک هستی و یا به هر دلیلی امکان شروع حرکت برایت نبوده است. جای ناراحتی نیست هموطنم. ابتدا از کارهای بی خطر شروع کن. از تحریم اجناس تبلیغ شده در صدا و سیما شروع کن. از افزایش مصرف برق در ساعت 9 شروع کن. از یک نوشتن یک عدد هفت سبز در گوشه ای ناپیدا شروع کن. آن گاه قطره ی با ارزش تلاش تو نیز به موج بزرگ سبز می پیوندد تا عاقبت بساط ظلم را از ایران بر کند و فردای سبز را برای همه ی ما هدیه بیاورد. هموطنم تو ترسو نیستی، ما ترسو نیستیم، نترسیم نترسیم ما همه با هم هستیم و بی شماریم.

پی نوشت: از طریق ایمیل این نقل قول از کوئیلو را دریافت کردم شاید بدرد بخورد.


رام كنندگان حيوانات سيرك براي مطيع كردن فيلها از ترفند ساده اي استفاده مي كنندزماني كه حيوان هنوز بچه است، يكي از پاهاي او را به تنه درختي مي بندند. حيوان جوان هر چه تلاش مي كند نمي تواند خود را از بند خلاص كند اندك اندك اين عقيده كه تنه درخت خيلي قوي تر از اوست در فكرش شكل مي گيردوقتي حيوان بالغ و نيرومند شد ،كافي است شخصي نخي را به دور پاي فيل ببندد و سر ديگرش را به شاخه اي گره بزند. فيل براي رها كردن خود تلاشي نخواهد كرد .

پاي ما نيز ، همچون فيلها،اغلب با رشته هاي ضعيف و شكننده اي بسته شده است ، اما از آنجا كه از کودکی قدرت تنه درخت را باور كرده ايم، به خود جرات تلاش كردن نمي دهيم، غافل از اينكه براي به دست آوردن آزادي ، يك عمل جسورانه كافيست.
 
پائولوكوئيلو




---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

اگر نایب امام زمان با مردمش این می کند ببین امام زمان چه بلایی سر مردم بیاورد!

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
بعد از کشتار و شکنجه و ضرب و شتم مردم خبر دیگری چون آوار بر سر وجدان و جان مردم فرود آمد: به جوانانمان در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی تجاوز شده است. صورت مسئله از دو حالت خارج نیست: یا اینان مسلمانند (آن گونه که ادعا می کنند) یا مسلمان نیستند. 

اگر اینان مسلمانند و ولایت مطلقه ی فقیه و نایب امام زمان هم برحق و حقیقت است و برای حفظ اسلام و قران مردم می کشند و شکنجه می کنند و به جوانان مردم تجاوز می کنند، پس مرگ بر اسلام. و اگر اینان دغل کاران و کلاه بردارانند که در پوستین اسلام به شناعت و فساد و خون ریزی مشغولند پس بر تمام مسلمانان و آزاد اندیشان است که این نامردمان را از اریکه ی قدرت به زیر کشند و به سزای اعمالشان برسانند. 

---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

برای تو می نویسم که دستانت را گذاشتی دو طرف صورتم و دود سیگار را فوت کردی توی چشمانم و چششمهایم نمی دید که ببیند و بشناسد صورتت را.. چشمهایم می سوخت ..چشمانم که باز شد، دود رفته بود.. تو هم

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark


{ایمیل واره. ما همه عاشقان سبزیم ... و کسی نمی تواند عاشق را شکست دهد}

برای تو می نویسم که به من لبخند زدی در آن آفتاب داغ... و لبخندت را من از چشمهایت دیدم که دهانت مثل من پوشیده شده بود.. به قصد نا شناس ماندن. و کلامی بینمان نبود.. که در سکوت راه می رفتیم... من و تو .. و هزران نفردیگر .. میلیونها آدم دیگر

برای تو می نویسم که سایه ای بودی آن شب در آن تاریکی پشت بام . روی خانه کوتاه تر جهت صدایت را که دنبال می کردم ..می رسیدم به صدایی که در هوا منفجر می شد.. شبیه آتیش بازی: رنگارنگ، در هوای تهران ..رنگی ..بلند.. “خدای ما بزرگ است”..خدای ما ترکیب ماست.. اجماع این بمب های رنگی که در هوا منفجر می شود..در هوای گرفته تهران . نمی دیدمت.. تاریک ترین نقطه ایستاده بودیم هر دو.. به قصد ناشناس ماندن.. در این آتش بازی رنگارنگ.

برای تو می نویسم.. که دستخطت به من شبیه است .روی دیوارهای شهر .. و از جلوی دیوارهای کوچه سبز خانه خاله که می گذرم ..کلمه هایت را چند باره می خوانم دقیق و با حوصله که میدانم در نوشتنشان شتاب داشتی.. شتابی که نقطه های دیکتاتور را جا انداختی.. من با حوصله می خوانم چند بار تو را تصور می کنم در آن شتاب و ترس و با دستخطی شبیه من.. و شبیه همه ..برای ناشناس ماندن..

برای تو می نویسم که جوابم را امشب بلند فریاد زدی. وقتی که هنوز صدا ها بلند نشده بود و پدر می ترسید که صدای تنهای ما در کوچه بپیچد و ما تنها باشیم وموتوریها از راه برسند و صدای خورد شدن شیشه ها بیاید و عربده های گوش خراش آنها که به قصد ترساندن ما آمده اند . اما تو فریاد زدی صدایت پایان ترس بود ..صدایمان به هم پیچید در آسمان.. و از دوردست تر صدایی گاهی به تو..گاهی به من پیوست و ترتیب الله و اکبرهایمان را به هم همه ای شبیه کرد.. زیاد که می شویم.. صداها به هم ریزید همه همه ای بلند می شود.. همه همه من را و تو را در خودش حل می کند و در آن حل شدگی ..ما ناشناس می مانیم.. ما یکی از همه این صدا های بلندیم .

برای تو می نویسم که نمی توانم ببینمت.. که باید ناشناس بمانیم برای هم.. و برای او که ایستاده است به قصاوت در میان ما سرگردان و نا توان است از تفکیک ما ..که نا توان است از تسخیر این صداها در شب.. در آسمان ..در بزرگی بی سر و ته تهران.

برای تو می نویسم که دستانت را گذاشتی دو طرف صورتم و دود سیگار را فوت کردی توی چشمانم و چششمهایم نمی دید که ببیند و بشناسد صورتت را.. چشمهایم می سوخت ..چشمانم که باز شد، دود رفته بود.. تو هم

برای تو می نویسم که در را باز کردی به روی ما که وحشت زده پله ها را دویده بودیم و صدای خورد شدن در پشت سرمان می آمد.. و در انبوه صورت های وحشت زده که به خانه تو هجوم آورده بود صورت تو گم شد..و من نمی دانستم که تو کدام از مایی که در خانه کوچکت را به روی ما گشودی..

برای تو که رد پای باتوم بر تنت ماندگار شده.. و من نمی شناسمت .. وکبودی را نمی توانم ببینم زیر این همه تن پوش هر روزه.

می خواهم ببینمت دوست ناشناس من.. می خواهم یکی از این شبها پله های خانه را پایین بدوم بیایم خانه ات را پیدا کنم صورتت را ببینم در روشنایی. اسمت را بشنوم با صدای خودت. بگویم برایت که بودنت.. زنده بودنت ..صدایت ..حضورت.. این شهر را برای ابد شهر من می کند.

می خواهم تمام روز از تصور بودنت جایی در این شهر، زنده بودنم را جشن بگیرم.
می خواهم با چشم های بسته جایی ته ذهنم به تو خیره شوم صورتت را توی دفترهای طراحیم ترسیم کنم با آن دو چشم بزرگ و سیاه ..با آن چشمهای ریز روشن .. با آن یگانه نگاه رنجور.. امیدوار ..صبور ..کاغذهایم سیاه می شود از خط خطی ترسیم صورتت .. هزاران صورت تو .. هزاران چشمان تو

برای تو می نویسم که شب هنگام نزدیک های صبح ایستاده بودی آنجا.. تنها تکیه به دیوار آجری و من در آن گیجی بی حد شبهای تهران پنجره ماشین را پایین می آورم که دستم را دراز کنم به سمتت.. با آن دو انگشت کشیده به نشانه پیروزی.. دستانت را بالا بردی به ثانیه ای و آن لبخند روشن. چه ذوقی کرد چشمهایت . چه ذوقی دارد تصویر پیروزی
می خواهم روزها را جلو بزنم تا برسد آن روز بزرگ.." بهار تهران ".. که دستت را به من می دهی.. و صورتت را می بینم و بلند بلند می خندیم به این که چه ساده صلح را پیدا کردیم.. به اینکه "دیدی چه زود گذشت؟.. دیدی تمام شد سیاهی تهران؟.."

برای تو می نویسم ... که ایستاده اند در میانمان ..تماسمان را قطع کرده اند.. که نکند تک جمله کوتاهی از من برسد به تو ..

که از زنده بودنت با خبر شوم ..که نامت را بدانم..که صورتت را ببینم .. که از تنها نبودنمان با خبر بشویم.. که از بیشمار بودنمان با خبر شویم

دستت را می گیرم ..جایی میان خواب هایم بی واسطه..مستقیم..
در گوشت زمزمه می کنم : تو تنها نیستی . ترسهایمان تمام شد..
.. ما تنها نیستیم .... ما ایرانیم.


دستت را میگیرم میان خواب و بیداری دم صبح، بعد از کابوس های شبانه .. باد خنکی لا به لای درخت های باغچه می پیچد.. مرداد ماه تهران ..کسی توی گوشم زمزمه می کند :

دستت را به من بده..
نامت را به من بگو

---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

آیا در جنبــــــــش سبـــــــــز تنــــــدروی خوب هم وجـــــود دارد؟

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
تندروی به عنوان روشی کلی و دائمی پسندیده نیست اما

1. اگر جریان رود را حرکتی متعادل بدانیم آن گاه برای آن که آب از بالادست به سرزمین های پایین دست سفر کند و باعث آبادنی شود گاهی خروش و جهش ناگهانی و تند آب (آبشار) تنها راه سپردن این راه است. 

2. هر گاه که نبرد و معامله ای بین ظالم و مظلوم در کار باشد اگر ترس از تندخویی و دادجویی  نباشد بعید است طرف ظالم تن به داد و ستدی عادلانه با غیر تندروان بدهد. در جنبش سبز هم گرچه روش همیشگی باید همچنان میانه روی و خرد ورزی باشد اما اگر ترس از تندروی و تندخویی (با هر تفسیر و مقیاسی) نباشد میانه روهای جنبش قدرت چانه زنی و مانور قدرت نخواهند داشت. مثلا گرچه شاید شعار «استقلال  آزادی، جمهوری ایرانی» در موقعیت کنونی شعار رهبری جنبش نباشد اما وجود این شعار به رهبر جنبش این قدرت را می دهد که در مواجهه با کودتاگران دست مایه ای برای قدرت نمایی داشته باشد. و یا گرچه جوگیر شدن و برخورد های احساسی و گاهی مثلا خارج از نزاکت کلا روشی پسندیده ی جنبش نیست ولی نمی توان انکار کرد که گاهی همین روش ها ناچار به کار می آیند تا همچون آبشاری جریان جنبش را به لایه های گوناگون جامعه و یا به مراحل جدید تکامل برسانند (مثلا شعار تازه ساخته ی «ما بچه های مولوی ... ریدیم به حکم رهبری»)

3. فراموش نکنیم که برخی از مردم و حتی رهبران  میانی جنبش شاید به عمد (و حتی فداکارانه) به برخی تندروی ها دامن می زنند تا شاید دیگران بتوانند به سبب فضایی که اعمال آن ها ایجاد می کند موقعیت عمل مناسبی پیدا کنند و یا رقیب/دشمن را به عکس العمل های پر اشتباه) وادارند. پر مسلم این روشی است که اگر به دقت استفاده نشود همچون شمشیری دو دم شاید به ضرر جنبش هم تمام شود. شما را همچنین به خواندن این نوشته ی مسیح علی نژاد دعوت می کنم. گزیده ی زیر بخش مورد نظر این جانب است: 
 دوستان نازنین! کار رسانه ای یعنی همین که در تضاد و تعارضی که ما برای مسولان به وجود می آوریم شرایط پاسخگویی آنها مهیا شود. پس من راه خویش می روم و شما هم راه خویش بروید‍، تردید هم نکنید که یک جا همه به هم خواهیم رسید.
جان کلام: بعضی تندروی ها در تقسیم کار، قابل فهم و توجیه است گرچه باید با دقت تمام به کار گرفته شود.

---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

تحقیــر مــردم ادامه دارد: احمدی نژاد مخالفان را خس و خاشاک نامید و خامنه ای آن ها را کاریکاتور

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
عکس ها برگفته از وبلاگ سوی بیدار واژگان

امروز در نمایش مضحک تنفیذ تقلب و استبداد، رهبر علی خامنه ای جمله ای گفت که چون از سر آگاهی گفته شده است نابخشودنی تر از تمسخر احمدی نژاد است. او بعد از این که اعتراضات به حق مردم را "تقلید مغلوط" از انقلاب 57 دانست (و البته عملا به بزرگی این اعتراضات اعتراف کرد) در کلامی توهین آمیز کار رهبران اعتراضات و اعتراضات مردمی را کاریکاتوری از وقایع 57 دانست تا به جای به رسمیت شناختن حق اعتراض و کرنش در برابر آزادی خواهی مردم و استفاده از زبان مصالحه و تدبیر با استفاده از زبان تمسخر و تحقیر همچنان بر راه کودتا و توهین به خواسته های مردم پای بفشارد.
دشمنان در اين خيال نباشند كه با تقليد مغلوط از حضور عظيم مردم در انقلاب پرشكوه ‌١٣٥٧ و در يك كاريكاتور از آن حركت عظيم، مي‌توانند به نظام اسلامي ضربه بزند؛ چرا كه اين نظام مقتدر و ريشه‌دار با اين كارها شكست نخواهد خورد.

این جمله ایشان چقدر شبیه جمله ی ازهاری است که گفته بود صداهای الله اکبر که شب ها می آید پخش نوار است و نه صدای مردم واقعی. جالب آن که آن خنده آور و ناکارا را شاه نگفته بود. حال بعد از سی سال همان روش را برای انکار مردم به کار بردن کاریکاتور است یا اعتراضات میلیونی مردم؟

رونوشت به نیک آهنگ: گمانم همین یک جمله برای نیک آهنگ مجوز لازم را صادر کرده باشد تا ایشان با وجدان راحت به رهبری نشان دهد کاریکاتور کیست و چیست.
لینک مرتبط: نه! ما کاریکاتور پدرانمان نیستیم ...
---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default

۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

هیــــــزم بیاورید این خشم سبـــــز را / عکسی در پاسخ عکس های عزیزانمان

Buzz It Donbaleh Facebook Balatarin Share/Save/Bookmark
حقیران ذوب شده در وقاحت و کثافت عکس هایی از عزیزان آزادی خواه را انتشار داده اند که بی شک هدفی جز تحقیر و تخفیف اینان ندارد. شاید به خیال کثیف و متقلبانه خود چنین کرده باشند ولی مطمئن باشند که با این کارشان خشم های رام شده  را از بند رها کرده اند. ابطحی، میردامادی، امین زاده، رمضان زاده، عطریانفر و ... در چشم ما عزیزتر شدند و روزشمار ذوال و سقوط ولایت مطلقه ی وقیح آغاز شد. آری ای احمقان هیزم بیاورید این خشم سبز را.  در جواب عکس هایی که منتشر کرده اید عکس زیر را با اشک غم برای  شهیدان و اسیران و شکنجه شدگان راه آزادی منتشر می کنم تا شاید باشد دیده ی عبرت بینی. از هر دستی بدهید از همان دست خواهید گرفت مطمئن باشید.

---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default