کاش این عکس را من گرفته بودم
۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۹, سهشنبه
ایمیل وارده: به جنیفر لوپز رای بدهید
به جنيفرلوپز راي بدهيد
از آنجايي كه راي دادن يك پديده فوق ناموسي است و مردم غيور و ناموس مند ما حاضرند جانشان را بدهند اما راي مقدسشان را به همين راحتي توي صندوق نريزند لازم است نكاتي خدمت انور دوستان عزيز عرض شود.
1- در دوره قبل هر قدر حلقمان را پاره كرديم كه برويد به معين راي بدهيد يك سري از دوستان عزيز مدام افاضات كردند كه مگر چه فرقي مي كند و مگر اينها چه گلي به سر ما زده اند و همه شان سر وته يك كرباسند و ... بعدش كه دور دوم شد همه شان به شكر خوردن افتادند كه برويم راي بدهيم اين اگر بياد زن و مرد رو وادار مي كنه چادر بزنه سرش. بعد كه دير شد و اين بابا آمد و خوب فرقش حسابي رفت توي چشمشان.
2- يك سري آدمها هستند كه اصولا تحريم مي كنند. خدا مي داند چه چيزي را تحريم مي كنند.. تحريمشان هم اين است كه توي خانه مي نشينند و آنهايي كه راي مي دهند را مسخره مي كنند. اسمش را مي گذارند مبارزه منفي. خدا مي داند كجاي اين كار مبارزه است كه آدم توي خانه اش قايم بشود و هيچ كاري نكند، هيچ كس هم توي دنيا نفهمد كه او توي خانه اش نشسته و هيچ كاري نمي كند و هيچ كس هم خبر دار نشده كه كسي چيز يا تحريم كرده. يكي نيست بگويد عزيزم انقدر مبارزه نكن خطرناك است.
3- اين آدمهايي كه تحريم مي كنند فكر مي كنند چون خودشان و مادر و پدر و خاله شان تحريم كرده اند و به جايش آن روز رفته اند لواسان با دختر خاله پسرخاله هايشان زده اند رقصيده اند فعاليت سياسي و مبارزه منفي كرده اند. اينها فكر مي كنند كه وقتي خودشان و بقيه يك ميليون نفري كه صداي آمريكا نگاه مي كنند راي ندهند صندوقهاي راي خالي مي ماند و بعد دولت مي آيد توي تلويزيون اعلام مي كند كه فقط 5% از واجدين شرايط در انتخابات شركت كرده اند و ما فهميديم كه مشروعيت نداريم و حالا مي خواهيم برويم كنار. سر چهار راه هم همه مي ايستيم تا مردم مبارز از لواسان برگردند و ما را به تير هاي برق آويزان كنند.
4- اين عزيزان فرهيخته عبارت زيبايي بلدند كه مفهومش اين است كه راي دادن به مشروعيت نظام كمك مي كند. اولا كه معلوم نيست كه چرا در نظامي كه بارها و بارها مسوولينش اعلام كرده اند كه در نظام اسلامي راي مردم جايي ندارد و حكم حكم خداست كه ما به اطلاعتان مي رسانيم، انتخابات مشروعيت را بالا مي برد. يعني اينكه انتخابات به عنوان مهمترين ركن دموكراسي چطور مشروعيت يك نظام ضد دمكراتيك را بالا مي برد.
5- ضمنا در كشوري كه حداقل 40 درصد مردم از روي تكليف شرعي راي مي دهند و اسامي را به ترتيب حروف الفبا و فقط به خاطر ذخيره آخرت توي صندوق مي ريزند و رايشان با آن آقاي پروفسور جامعه شناس و فلان وكيل پايه يك دادگستري يك ارزش را دارد، و صدا سيما هم خيلي راحت مي تواند 40% را 60% اعلام كند( كه از ميانگين جهاني بالاتر است) چرا بايد تحريم چند تا از اين مبارزان شجاع، تاثيري در مشروعيت نظام داشته باشد.
6- اگر توي آمريكا 50% مردم توي انتخابات شركت نمي كنند براي اين است كه مسالي كه براي بحث بين كانديداها باقي مانده محدود مي شود به حق ازدواج همجنسگرايان، رابطه با ايران و ميزان حقوق بازنشستگي كارمندان كه خيلي واضح است كه آنهايي كه نسبته به همجنسگرايي گرايش يا تضاد خاصي ندارند در انتخابات شركت نمي كنند. اما در ايران فرق دو كانديدا به ازدواج همجنسگرايان و بيمه مادام العمر بازنشستگان محدود نمي شود. ممكن است يكي بيايد و ايران را با جنگ نابود كند و همه ثروت مملكت را بين فك و فاميل و افراد دهاتش پخش كند و هر كسي را كه اعتراض كرد زير شكنجه بكشد و به پليس دستور بدهد توي خيابان زنها و دختران مردم را بگيرند و بعد از تجاوز توي زندان دار بزنند و هر روز توي تمام نقاط دنيا تمسخرش كنند و پول مملكت را توي حلق كشورهاي تازه كشف شده آفريقايي بريزد و روزنامه ها را ببندد و كتاب ها را ممنوع الچاپ كند و تحصيل كرده ها را فراري بدهد و هر وقت كه توي تلويزيون ديده مي شود تن و بدن مردم بلرزد و همه كشورهاي دنيا را به تحريم و تهديد ايران وادار كند. در مقابل ممكن است كانديداي ديگري باشد كه اگر هيچ كار مثبتي نمي كند لااقل همين كارهاي وحشت ناك را هم نكند. اينجاست كه راي ندادن در آمريكا ممكن است تاثير مهمي در زندگي آدم نداشته باشد اما در ايران ممكن است خودش و كشورش را نابود كند.
7- مردم ما اصولا كيمياگران غريبي هستند. همه با هم بسيج مي شوند كه به كسي كه مشخص است نابودشان مي كند راي بدهند و فرداي انتخابات همه شان شروع مي كنند به پشيماني و غلط كردن و برخي هم منكر مي شوند كه به طرف راي داده اند. بعد همگي بسيج مي شوند كه به يارو فحش بدهند و مسخره اش كنند و جنبش اس ام اسي بر ضدش راه مي اندازند.. بعد از چهار سال كه طرف را مسخره كردند دوباره سر انتخابات مي روند به يارو راي مي دهند. اين از آن نكاتي است كه هيچ تحليل گري تا به حال در جهان متوجه اش نشده است اما براي اولين بار در اينجا علتش را بنده عرض مي كنم. هدف مردم ايران اصولا خنديدن است. مهم نيست به چه چيزي با چه كسي مي خندند. خاتمي هشت سال مردم را به گريه انداخت و جيغ و سوتشان را به هوا برد حالا يكي آمده كه مي شود روزي سه بار به او خنديد. مردم حتي به خودشان و پدرشان هم ميخندند. دليل محبوبيت سريال يوسف غير از مسائل اروتيكش همين سوژه خنده بودندش بود.
8- ايران ده ميليون بي سواد مطلق دارد كه پنج ميليونش در انتخابات راي مي دهند و اگر خودشان هم نخواهند به آن بابا راي بدهند جايشان راي را مي نويسند. دو و نيم ميليون هم بسيجي هست كه هر كدام دو تا شناسنامه دارند كه مي شود پنج ميليون. پنج ميليون هم از فك و فاميل طرف و جيره خورهاي يارو و خشكه مذهبي هاي مرتجع هستند كه روي هم مي شود پانزده ميليون. اين پانزده ميليون هميشه به يك كانديداي خاص راي مي دهند. در كل اگر تعداد آرا حدود 30 ميليون باشد با يك تقلب پانصد هزارتايي مي شود بالاي 50% آرا را به دست آورد و خلاص. يعني آرا آن پانزده ميليوني كه به كسان ديگر راي مي دهند فايده اي ندارد. اما نكته اين است كه اين 15ميليون راي تعدادش ثابت است. يعني اگر تعداد راي ها از سي ميليون بيشتر باشد آن بابا راي مطلق را نمي آورد و بايد برود دور دوم. بعد از آنجايي كه مردم تازه در دور دوم از خواب بيدار مي شوند و مي فهمند چه خبر است يك مرتبه هجوم مي آورند كه آن يارو انتخاب نشود. يعني حضراتي كه مي خواهند اين آقا راي نياورد و نگران خودشان و بچه هاشان هستند بايد به هر قيمتي كه شده بيايند در انتخابات شركت كنند تا تعداد كل آرا برود بالا و اين 15 ميليون ثابت راي مطلق نياورند.
9- از آنجايي كه مردم ما خيلي با شرف و غيورند و هر چهار سال يك بار ياد جنايتهاي حكومت مي افتند و از آنجايي كه تك تك افراد آنقدر آزاده و مهم هستند كه رايشان به تقدس تمام جهان است و نمي شود خيلي راحت بروند به كسي كه دستهايش آلوده است راي بدهند و وجدان پاكشان اگر خداي نكرده به كروبي يا موسوي راي بدهند تمام عمر گريبانشان را رها نمي كند و حتي اگر بدانند حضرت محمود مملكت را ويران مي كند باز هم دلشان رضا نمي دهد به موسوي فالانژ و كروبي لر راي بدهند، يك راه حل پيشنهادي وجود دارد كه بدون لكه دار كردن نواميس مي شود در راه نجات از نابودي تلاش كرد. به اين منظور پيشنهاد مي شود كه تمامي عزيزان آزاده و شريف كه دغدغه آزادي و آبادي ايران را دارند به سركار خانم جنيفر لوپز راي بدهند. چرا كه علاوه بر داشتن باسني زيبا كه آرزوي هر ايراني وطن پرست و مبارزي است، ساير اندامش نيز به غايت به قاعده است و در حسن جمال هم كه وصفش از حد بيرون است و صدايش هم كه نياز به معرفي ندارد و از رقصش كه ديگر چه نياز است چيزي بگويم.. حال از آنجايي كه ايشان هم اصليتي ايراني دارند و اجداد دورش شيرازي بوده اند و خاري هستند در چشم تنگ نظران و تماميت طلبان و با اطمينان از اينكه چنانچه در انتخابات كانديدا مي شدند هم صلاحيتشان تصويب نمي شد به او راي مي دهيم تا علاوه بر دهان كجي به نظارت استصوابي، با افزايش تعداد آرا، هم از پيروزي اين مردك در دور اول جلوگيري نماييم و هم وجدان و ناموسمان را حفظ كرده باشيم.
10- ختم كلام اينكه مهمترين چيز در دنيا براي چهار سال آينده اين است كه اين آقاي احمدي نژاد انتخاب نشود. نتيجه تحريم انتخابات در چهار سال پيش انتخاب ايشان شد كه از تمامي تحريم كنندگان هم اول از همه انتقام گرفت. راي دادن يك پديده ناموسي نيست و اگر هم باشد راي دو سه ميليون نفر تاثيري در مشروعيت نظام ندارد اما در آينده كشور صد در صد موثر است. اگر قصد نداريد از كسي كه به اندازه اوباما قبولش نداريد راي بدهيد لااقل به جنيفر لوپز كه بيشتر از اوباما هم دوستش داريد( يا هر هنرپيشه و يا سلبريتي ديگري) راي بدهيد كه لااقل تعداد آرا بالا برود تا ما آدمهاي بي وجدان و بي ناموسي كه به آدمي غير از احمدي نژاد راي مي دهيم در دور دوم فرصت دوباره اي براي دفاع از كشور پيدا كنيم.
تكمله: در انتها، به تمام مقدساتي كه مي پرستيد قسم، كشور در وضعيتي است كه يك شبه نمي شود اصلاحش كرد اما تا نابودي كاملش چند شبي بيشتر نمانده. اگر نگران جنگ و تجزيه ايرانيد، اگر به آينده خودتان و بچه هاتان اهميت مي دهيد. اگر نگران تحريم هاي همه جانبه و انزواي مطلق ايران در جهان هستيد.. اگر سيصد ميليارد پول نفتي كه قرار بود سر سفرهتان بيايد سر از ناكجا در آورده. اگر از گشت ارشاد مي ترسيد. اگر نمي خواهيد توي دانشگاهتان مرده دفن كنند. اگر مي ترسيد كه خليج فارس خليج عربي بشود و جزاير سه گانه هم مثل سهم ايران از درياي خزر از بين برود. اگر به هاله نور اعتقاد نداريد. اگر فكر نمي كنيد يك دختر بچه مي تواند توي زيرزمين خانه اش انرژي هسته اي كشف كند. اگر تا به حال خارج از كشور رفته ايد تا ببينيد همه دنيا به خاطر اين آقا چه تحقيري مي كنندتان؛ اگر هر كدام از اين چيزهايي را كه من گفتم قبول داريد، تلاشتان را بكنيد كه اين آقاي احمدي نژاد ديگر انتخاب نشود.
به جنيفر لوپز و نيكول كيدمن و محمد رضا گلزار و حتي مي توانيد به اخراجي هاي 2 راي بدهيد. فقط راي سفيد توي صندوق نياندازيد.
Labels:
اجتماعی,
انتخابات دهم,
سیاسی
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه
تفاوت این خرداد با آن خرداد
1. دوم خرداد همان گونه ناگهانی بر سر بازندگانش فرود آمد که به آغوش برندگانش انداخته شد. برندگان دوم خرداد آمادگی، توانایی و گاهی لیاقت استفاده از سرمایه ی عظیم اجتماعی و سیاسی یی که به آن ها داده شده بود را نداشتند. به اصطلاح برندگان به نوعی پول باد آورده دست پیدا کرده بودند که تقریبا به همان طریق نیز از دست دادند. اما به نظر می رسد اگر 22 خرداد 88 به پیروزی اصلاح طلبان ختم شود چون با سختی به دست خواهد آمد و تجربه ی دوم خرداد نیز چاشنی آن است چشم انداز بهتری پیش رو باشد.
2. مردم رای دهنده بعد از دوم خرداد 76 راحتِ خیال گزیدند و کارها به دولت منتخب سپردند و با وجودی که مطالبات مدنی فراوانی داشتند مسئولیت مدنی توده ای نپذیرفتند. البته نباید از گناه دولت گذشت که زمینه ی این فعالیت مدنی را نیز به خوبی فراهم نکرد و مردم را در صحنه ی مدنی نگاه نداشت و یا از آنان که در صحنه مانده بودند به خوبی پشتیبانی نکرد. اکنون به نظر می رسد مردم بیشتر از گذشته اگاهند که اگر 22 خرداد برایشان پیروزی بیاورد باید با جان و دل از آن محافظت کنند و تدبیر و تلاش بیشترو مداومی به کار بندند.
3. تا پیش از سوم تیر 84 مردم به صورت ملموس نمی دانستند دولت اصولگرا یعنی چی و همچنین عملا نمی دانستند که رای دادن و یا رای ندادن و یا به چه کسی رای دادن چه میزان در سرنوشتشان تاثیر دارد. اما بعد از چهار سال تجربه ی احمدی نژاد گمانم نظر عده ی زیادی تغییر کرده باشد و زمینه ی شرکت بالای رای دهندگان فراهم باشد.
4. دوم خرداد هم برای مردم و هم برای کسانی که بعد از آن در قدرت بودند تجربه ای شده است تا 22 خرداد را نه فقط به قصد حماسه آفرینی و هیجان زدگی بلکه برای ایجاد یک حرکت پیوسته و مداوم مدنی و مردم سالارانه مقصد دوم مثبت اندیشان باشد.
3. تا پیش از سوم تیر 84 مردم به صورت ملموس نمی دانستند دولت اصولگرا یعنی چی و همچنین عملا نمی دانستند که رای دادن و یا رای ندادن و یا به چه کسی رای دادن چه میزان در سرنوشتشان تاثیر دارد. اما بعد از چهار سال تجربه ی احمدی نژاد گمانم نظر عده ی زیادی تغییر کرده باشد و زمینه ی شرکت بالای رای دهندگان فراهم باشد.
4. دوم خرداد هم برای مردم و هم برای کسانی که بعد از آن در قدرت بودند تجربه ای شده است تا 22 خرداد را نه فقط به قصد حماسه آفرینی و هیجان زدگی بلکه برای ایجاد یک حرکت پیوسته و مداوم مدنی و مردم سالارانه مقصد دوم مثبت اندیشان باشد.
Labels:
انتخابات دهم
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه
توصیه به حکومت در سال الگوی مصرف: لطفا کمتر دروغ بگویید
دوست خوب اینترنتی یوزپلنگ در جهت تحقق الگوی مصرف پیش نهاد کرده تمام نهاد های موازی حذف شوند که خوب است و یک پیش نهاد حکومتی هم کرده که بد است. ایشان خواسته دیگران هم نظر بدهند. به نظر بنده چون حرف زدن در باره ی نوع حکومت فعلا فقط در حد حرف می ماند و سودی ندارد گفتم به همین حکومت حاضر یک توصیه بکنم شاید گوش کردند: ای حکومتیان عزیز از صدر تا ذیل! لطفا در سال الگوی مصرف از اسراف در دروغ گویی پرهیز کنید. اسلام و اخلاق و مردم هیچ! حداقل به خاطر سال الگوی مصرف این کار را بکنید و این قدر دست و دلبازانه در مصرف دروغ ولخرجی نکنید.
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه
مملکت بی صاحب و سی سال دزدی اسلامی ایران
بعد از اینکه همه دادشان در آمده که از 300 میلیارد دلار نفتی که احمدی نژاد در سه سال فروخته چرا هیچی سر سفره مردم نیست و این پول کجا رفته حالا آقای صفار هرندی در یک مثلا دفاع عجیب گفته است ما که وقت نداریم بگوییم چگونه 300 میلیارد دلار را حیف و میل کردیم دیگران بروند بگویند در 25 سال قبل از ما چگونه 500 تا 700 میلیارد دلار را چنین کرده اند! نتیجه گیری می شود که:
از آنجاییکه به حکم انقلابیون احمدی نژادی در 25 سال قبل از احمدی نژاد دولت ها همگی حیف و میل کننده بیت المال و غارتگر بوده اند و به حکم بقیه ی دولت ها (موسوی، هاشمی و خاتمی) دولت احمدی نژاد نابود کننده ی ثروت ملی بوده ا ست اگر هر کدام از این ها کمی هم درست بگویند به اعتراف خودشان در تمام این 30 سال این مملکت بی صاحب بوده و پول مردم هم مورد غصب و غارت و حیف و میل کسانی قرار گرفته که به نام اسلام 30 سال بر این مملکت حکومت رانده اند. اگر هم فقط یک از این ها درست بگوید باز هم .... حالا یک نفر پیدا کند نقش رهبر کبیر انقلاب و رهبر معظم انقلاب را در میانه این حیف و میل بیت المال.
راستی در این سی سال با 1000 میلیارد دلار ثروت مردم ایران چه کرده اید؟
از آنجاییکه به حکم انقلابیون احمدی نژادی در 25 سال قبل از احمدی نژاد دولت ها همگی حیف و میل کننده بیت المال و غارتگر بوده اند و به حکم بقیه ی دولت ها (موسوی، هاشمی و خاتمی) دولت احمدی نژاد نابود کننده ی ثروت ملی بوده ا ست اگر هر کدام از این ها کمی هم درست بگویند به اعتراف خودشان در تمام این 30 سال این مملکت بی صاحب بوده و پول مردم هم مورد غصب و غارت و حیف و میل کسانی قرار گرفته که به نام اسلام 30 سال بر این مملکت حکومت رانده اند. اگر هم فقط یک از این ها درست بگوید باز هم .... حالا یک نفر پیدا کند نقش رهبر کبیر انقلاب و رهبر معظم انقلاب را در میانه این حیف و میل بیت المال.
راستی در این سی سال با 1000 میلیارد دلار ثروت مردم ایران چه کرده اید؟
Labels:
انتخابات دهم,
سیاسی
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه
با مردم دشمنی داریم یا با جمهوری اسلامی؟
انتخابات و چند واقعیت:
1. جمهوری اسلامی امروز از هر زمان دیگر قوی تر است و حتی دشمنان خارجی اش نیز آشکارا از براندازی و تغییر رژیم صحبت نمی کنند و بر عکس می گویند که این قصد را ندارند.
2. نارضایتی فزاینده ی مردم از ج. ا. هیچگاه به شکلی سازمان یافته و رهبری شده حکومت را تهدید نکرده است و هیچ اپوزیسیون موثری تابحال ابراز وجود نکرده است.
3. تابحال تنها حرکت اجتماعی یی که فضای های بسته را تا حدی گشود، چهره ی جهانی ایران را بهتر کرد و مردم را به قدرت و حقوقشان تا حدی آشنا کرد انتخابات دوم خرداد 76 بود. گرچه سرمایه ی گران بهای آن عزم و شور و اعتماد اجتماعی-سیاسی تا حد زیادی تلف شد.
4. در دنیای اعراب بدون مجلس و انتخابات و مبارک مادام العمر که همه مورد حمایت غرب مدعی دمکراسی اند مشروعیت رای و دمکراسی یک ابزار سیاسی قابل معامله است. همچنین کم بودن تعداد شرکت کنندگان و یا رای پایین یک منتخب حتی در کشورهای غربی نیز معنای عدم مشروعیت نمی دهد. مثلا جورج بوش در دور اول با 12.5 درصد آرای آمریکایی ها رییس جمهور شد. یا در ایتالیا به خاطر لرزان بودن اکثریت پارلمانی عمر متوسط دولت های ایتالیا زیر دو سال است. توسل به تحریم به نیت از مشروعیت انداختن ج. ا. هم از این نگاه و هم به این دلیل که تا بحال هیچگاه تحریمی که سازمان یافته و موثر باشد شکل نگرفته و اغلب چیزی بیشتر از 50 درصد در رای گیری ها شرکت می کنند روش بیهوده و زیان آوری است.
5.بدون شک یک برنده ی اصلی انتخاباتی که در آن تعداد رای دهندگان زیاد باشد ج.ا. است. اما برنده ی دیگر آن مردم خواهند بود که شاید باز بتوانند به اندازه ی چند قدم قدرت پرستان متوهم را عقب برانند و چاقو را از دست زنگی مست در بیاورند. اما اگر مردم کم شرکت کنند تنها برنده ی انتخابات ج. ا. خواهد بود و احمدی نژاد چهار سال دیگر سرمایه های تاریخی ایران را به باد فنا خواهد داد.
Labels:
اجتماعی,
انتخابات دهم,
سیاسی
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه
موضع انتخاباتی با شیوه ی ساده

الف. دوست دارم بتوانم کاری بکنم که زندگی ایرانیان (داخل و خارج) بهتر شود و عزت و احترام ایرانی افزایش پیدا کند.
ب. جمهوری اسلامی فعلا ماندنی است و حتی کشورهای دشمن جمهوری اسلامی از براندازی نا امید شده اند.
پ. هیچ حرکت منسجم اجتماعی-سیاسی مخالفی که بتواند جمهوری اسلامی را تهدید کند و موثر بودنش را هم ثابت کرده باشد اعلام موجودیت نکرده است.
ت. تحریم انتخابات چون به صورت محدود صورت می گیرد هیچ تاثیر مدنی-سیاسی قابل اعتنایی بر مشروعیت جمهوری اسلامی ندارد.
ث. فعلا انتخابات تنها راه تاثیر گذاری بر روند اداره ی کشور است گرچه در هر حال یک سوی برنده ی شرکت مردم در انتخابات جمهوری اسلامی است. فرق این است که در صورت شرکت نکردن برنده ی مطلق قدرت طلبان ضد مردم خواهند بود و در صورت شرکت کردن مردم می توانند این ضد مردمان را چند قدم به عقب برانند و خود چند قدم به جلو حرکت کنند.
ج. بین تمام کاندیداها موسوی را انتخاب می کنم. گمانم دیگر احتیاجی نباشد تفسیر و توضیح بنویسم و یا با ناچاری بخواهم دنبال توجیهات غریب بگردم گرچه دلایل مفصل دیگری هم برای این انتخابم دارم ولی این شیوه را آسان تر دیدم. البته این لینک هم که مربوط به حدود چهار ماه پیش است زمانی که هنوز موسوی اعلام نامزدی نکرده بود شاید کمک کننده باشد.
Labels:
انتخابات دهم
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه
لطفا این عکس ها را به خارجی ها نشان ندهید، خوبیت ندارد!
این ها عکسی هایی هستند از سفر اخیر آقای احمدی نژاد به قزوین. لطفا این عکس ها را به خارجی ها نشان ندهید. خوبیت ندارد. هر چه باشد مثلا رییس دولت ماست! لطفا این عکس ها را بلوتوث هم نکنید که دیگر خیلی زشت می شود. ضمنا نمی خواهد الکی به مغزتان فشار بیاورید و از نوع پشت سر هم قرار گرفتن عکس ها یک داستان هم درست کنید که مثلا در عکس اول ایشان سعی می کند از دیدار با جوانان قزوینی سر باز زند و بی توجه باشد و بعد درعکس دوم به ایشان اصرار می کنند که این کار خوبی نیست و ایشان همچنان انکار می کنند و یا در عکس سوم .... نخیر این ها همه زاییده ی ذهن شماست. این ترتیب خیلی همین جوری این جوری شده است. گفتم فقط یاد آوری کنم که دشمن همیشه به فکر ضربه زدن به ملت بزرگ ایران است خوب نیست این عکس ها را ببیند بخصوص که ذهن آن ها خیلی هم فاسد است.


Labels:
طنز
قدر این عکس را بدانید: این عکس تاریخی است
هنگامی که گشت ارشاد دختران و پسران را به جرم دست هم دیگر گرفتن دستگیر می کند (و حتی توصیه می کنند زن و شوهرها نیز از این کار دوری کنند)، هنگامی که موسوی می گوید گشت های ارشاد را جمع می کند، و هنگامی که تا بحال همسر هیچ رییس دولتی (و یا نامزد ریاست جمهوری یی) این گونه دست در دست همسرش (پرفسور زهرا رهنورد) در برابر مردم و دوربین ها ظاهر نشده است آن وقت ارزش اثر گذارانه این عکس بیشتر از پیش مشخص می شود. این عکس بارها به نمایش خواهد آمد و تاریخ این عکس را به خاطر خواهد سپرد.
Labels:
اجتماعی,
انتخابات دهم,
سیاسی
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه
پوپولیسم روشنفکری اینترنتی
ظاهرا نباید پوپولیسم و روشنفکری با هم جمع شوند ولی به نظر می رسد در جامعه ی مجازی چنین اتفاقی در حال شکل گرفتن است. مثلا به نظر می رسد که وبلاگ نویسان نامدارتر (اغلب خارج نشین) هر نوع مخالفت با رفتارهای جمهوری اسلامی را برابر با روشن اندیشی می گیرند. درست که شمار زیادی از کنشگران و یا وبلاگ نویسان سیاسی بدرستی از حکومت جمهوری اسلامی رضایت ندارند ولی این عدم رضایت گاهی باعث شده عده ای فراموش کنند که به هر حال زندگی روزمره ی 70 میلیون ایرانی ساکن کشور مستقیما به همین رفتارهای جمهوری اسلامی بستگی دارد. مثلا نمی شود کارشناسان روانشناسی و یا پزشکان و یا هر متخصص دیگر با صدا و سیما همکاری نکنند و از آموزش و راهنمایی مردم خود داری کنند چون صدا و سیما عملا خادم چشم و گوش بسته ی قدرت پرستان جمهوری اسلامی است.
درست است که باید به فکر آینده ی ایران بود، ولی گاهی فراموش می شود که اولا ایران یعنی همین کسانی که امروز جمعیت آن را تشکیل می دهند و دوم اینکه کسی حق ندارد زندگی روزمره ی ایرانیان اکنون را نادیده بگیرد طوری که افراد از پیگیری معیشت روزمره اشان احساس شرمندگی کنند. مثلا بارها دیده ام که خیلی ها مثلا داستان آن شاه که گوزیدن را ممنوع کرد را مثال می آورند و چنان روشن فکرانه وانمود می کنند که دغدغه ی مردم برای داشتن حداقل های یک زندگی روزانه و بی توجهی آن ها به ظرایف سیاسی به سخیفی تقاضای آزادی گوزیدن است! و به این ترتیب ناچاری مردم در تنگنا گرفتار شده را با نگاهی متفرعن و تحقیر گرایانه ی می بینند. اسم این هر چه باشد روشنفکری نیست. روشن فکر از سر دانایی بر مردمی که می داند افق دیدشان همچون او همه جانبه نیست دل می سوزاند و هر چه در انبان دارد به کار می بندد تا شاید روزگار همگان بهتر شود نه اینکه با خودبرتربینی و ملت را گاو و گوساله خواندن چیزی جز تحقیر و توبیخ و تمسخر برایشان هدیه نبرد.
درست است که باید به فکر آینده ی ایران بود، ولی گاهی فراموش می شود که اولا ایران یعنی همین کسانی که امروز جمعیت آن را تشکیل می دهند و دوم اینکه کسی حق ندارد زندگی روزمره ی ایرانیان اکنون را نادیده بگیرد طوری که افراد از پیگیری معیشت روزمره اشان احساس شرمندگی کنند. مثلا بارها دیده ام که خیلی ها مثلا داستان آن شاه که گوزیدن را ممنوع کرد را مثال می آورند و چنان روشن فکرانه وانمود می کنند که دغدغه ی مردم برای داشتن حداقل های یک زندگی روزانه و بی توجهی آن ها به ظرایف سیاسی به سخیفی تقاضای آزادی گوزیدن است! و به این ترتیب ناچاری مردم در تنگنا گرفتار شده را با نگاهی متفرعن و تحقیر گرایانه ی می بینند. اسم این هر چه باشد روشنفکری نیست. روشن فکر از سر دانایی بر مردمی که می داند افق دیدشان همچون او همه جانبه نیست دل می سوزاند و هر چه در انبان دارد به کار می بندد تا شاید روزگار همگان بهتر شود نه اینکه با خودبرتربینی و ملت را گاو و گوساله خواندن چیزی جز تحقیر و توبیخ و تمسخر برایشان هدیه نبرد.
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه
لعنت بر تمام کسانی که عروسی امان را تبدیل به عزا کرده اند
آن هایی که فیلم دیکتاتور چارلی چاپلین را دیده اند می دانند که با حرکت دست او جمعیت شروع به تشویق می کنند و یا دست زدن و تشویق را قطع می کنند (اینجا دقیقه ی 4 هر دو مورد را دارد) حالا شده است داستان جمهوری اسلامی. همه چیز شده است دستور جمهوری اسلامی. دستور می دهد که: به بهشت برویم، در انتخابات شرکت کنیم، ازحق زندگی بگذریم و حق هسته ای را فریاد کنیم، همیشه گریان باشیم ولی ادای خوشحال ها و خوشبخت ها را در بیاوریم، ریش بگذاریم، چکمه نپوشیم، به احمدی نژاد رای بدهیم، شورای نگهبان را دوست داشته باشیم، زیر تمام فرم های استخدامی و انتخاباتی امضا کنیم که به ولایت فقیه اعتقاد داریم گرچه زیر لب ناسزا می گوییم. دستور می دهد که باور کنیم که مردم خودشان نمی فهمند چه چیزی برایشان خوب است و چه چیزی برایشان بد است اما 12 نفر منصوب رهبر در شورای نگهبان البته که می فهمند!
و جمهوری اسلامی دستور می دهد که چگونه ازدواج کنیم: همه جا رنگ است و بادکنک و گل و بلبل! حتی دایره و تمبک هم هست (البته باید رویش علی و فاطمه نوشته شده باشد تا مجاز باشد!). حالا در عکس های پایین بگردید و یک آدم شاد پیدا کنید که از برگزاری این مراسم واقعا به وجد آمده باشد.
لعنت بر تمام کسانی که شادترین مناسبت زندگی آدمیان را هم تبدیل به عزا و ماتم و ترس و خود سانسوری و دغدغه و ریا و فریبکاری و صحنه سازی کرده اند! لعنت بر هر چیزی که این ها مدعی دفاع از آن هستند!
به عکس اول نگاه کنید: آیا اینگونه کسی را گونی پیچ کردن بهره ای از زیبایی و شادی دارد؟ آیا شما در قیافه ی شرکت کنندگان و یا اجرا کنندگان جز عبوسی و گرفتگی چیز دیگری می بینید؟
و جمهوری اسلامی دستور می دهد که چگونه ازدواج کنیم: همه جا رنگ است و بادکنک و گل و بلبل! حتی دایره و تمبک هم هست (البته باید رویش علی و فاطمه نوشته شده باشد تا مجاز باشد!). حالا در عکس های پایین بگردید و یک آدم شاد پیدا کنید که از برگزاری این مراسم واقعا به وجد آمده باشد.
لعنت بر تمام کسانی که شادترین مناسبت زندگی آدمیان را هم تبدیل به عزا و ماتم و ترس و خود سانسوری و دغدغه و ریا و فریبکاری و صحنه سازی کرده اند! لعنت بر هر چیزی که این ها مدعی دفاع از آن هستند!
به عکس اول نگاه کنید: آیا اینگونه کسی را گونی پیچ کردن بهره ای از زیبایی و شادی دارد؟ آیا شما در قیافه ی شرکت کنندگان و یا اجرا کنندگان جز عبوسی و گرفتگی چیز دیگری می بینید؟
لینک عکس ها از خبرگزاری مهر (یک و دو)
توضیح ضروری: دوستی ایمیل زده و به من تذکر داده که عکس هایی که گذاشته ام مربوط است به اجرای گروهی از ناشنوایان در این مراسم. من بی خبر بودم اما قصد کلی من اشاره به فضای غمزده ی مراسم است. البته در مراسمی مشابه نیز شرکت کرده ام و دیده ام چگونه همه باید شادی هایشان را با هزار ترس و نگرانی مخفی کنند تا حراست و بسیج و ... برایشان پرونده درست نکند و ... به هرحال انتقاد من از حکومتی که برای همه چیز دستور و بخش نامه صادر می کند و برای مردم پرونده درست می کند و بسیجیان را در برابر مردم قرار می دهد و خود را قیم تمام خصوصیات و عمومیات انسان می داند و زندگی شاداب را از آن ها دزیده است ربطی به اجرای این عزیزان و یا نوع پوششی که آن ها را مجبور به پوشیدن آن کرده اند ندارد.
همچنین توضیح هم داده اند که 6 نفر از فقها منتخب رهبرند و نه دوازده نفر. غافل از اینکه بقیه ی شش نفر هم با انتخاب رییس قوه ی قضاییه که باز منتصب رهبر است و تصویب مجلسی که باز تعیین صلاحیت نمایندگانش باید به تایید شورای نگهبانی برسد که منتصب رهبراست و نتیجه اش مجلس هفتم و هشتم می شود انتخاب می شوند. پس توفیر جدی یی نمی کند.
توضیح ضروری: دوستی ایمیل زده و به من تذکر داده که عکس هایی که گذاشته ام مربوط است به اجرای گروهی از ناشنوایان در این مراسم. من بی خبر بودم اما قصد کلی من اشاره به فضای غمزده ی مراسم است. البته در مراسمی مشابه نیز شرکت کرده ام و دیده ام چگونه همه باید شادی هایشان را با هزار ترس و نگرانی مخفی کنند تا حراست و بسیج و ... برایشان پرونده درست نکند و ... به هرحال انتقاد من از حکومتی که برای همه چیز دستور و بخش نامه صادر می کند و برای مردم پرونده درست می کند و بسیجیان را در برابر مردم قرار می دهد و خود را قیم تمام خصوصیات و عمومیات انسان می داند و زندگی شاداب را از آن ها دزیده است ربطی به اجرای این عزیزان و یا نوع پوششی که آن ها را مجبور به پوشیدن آن کرده اند ندارد.
همچنین توضیح هم داده اند که 6 نفر از فقها منتخب رهبرند و نه دوازده نفر. غافل از اینکه بقیه ی شش نفر هم با انتخاب رییس قوه ی قضاییه که باز منتصب رهبر است و تصویب مجلسی که باز تعیین صلاحیت نمایندگانش باید به تایید شورای نگهبانی برسد که منتصب رهبراست و نتیجه اش مجلس هفتم و هشتم می شود انتخاب می شوند. پس توفیر جدی یی نمی کند.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
اشتراک در:
پستها (Atom)