عذر می خواهم ولی حتی در باغ وحش هم اینگونه رابطه ای بین بازدید کنندگان و حیوانات برقرار نمی کنند. مثلا در قسمت میمون ها که از عقل بیشتری برخوردارند از مردم خواسته می شود با احترام با آن ها رفتار کنند تا باعث آزار و رنجیدگی آنان نشود.
۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سهشنبه
اف بر حقیران حقارت پسند
عکس ها گویایند: احمدی نژاد به دیدار مردم تهران رفته و اینگونه مردم را بدور از عزت و احترام پشت میله ها به انتظار نگه داشته تا مثلا به او عریضه ای بدهند. تحقیر مردم برای رای جمع کردن و به اسم نزدیکی با مردم بس است. آدمی که خودش عزت نفس نداشته باشد راضی می شود اینگونه مردم تحقیر شوند.
عذر می خواهم ولی حتی در باغ وحش هم اینگونه رابطه ای بین بازدید کنندگان و حیوانات برقرار نمی کنند. مثلا در قسمت میمون ها که از عقل بیشتری برخوردارند از مردم خواسته می شود با احترام با آن ها رفتار کنند تا باعث آزار و رنجیدگی آنان نشود.
عذر می خواهم ولی حتی در باغ وحش هم اینگونه رابطه ای بین بازدید کنندگان و حیوانات برقرار نمی کنند. مثلا در قسمت میمون ها که از عقل بیشتری برخوردارند از مردم خواسته می شود با احترام با آن ها رفتار کنند تا باعث آزار و رنجیدگی آنان نشود.
Labels:
انتخابات دهم,
دولت نهم,
سیاسی
۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه
۱۳۸۸ فروردین ۹, یکشنبه
گلاب به روتون یک مربی برای تیم ملی فوتبال می خوام!
می گن یارو رفت الکتریکی گفت: اقا گلاب به روت یک لامپ بده! فروشنده لامپ رو به خریدار می ده و می پرسه حالا چرا گلاب به روم؟ می گه آخه این لامپ رو برای دستشویی می خوام!
حالا شده حکایت تیم ملی فوتبال و فدراسیون علی آبادی و دولت نهم. کدوم بیچاره ی بخت برگشته ای حالا قراره بیاد مربیگری تیم فوتبال دستگاه ورزش (گلاب به روتون) علی آبادی و احمدی نژاد رو به عهده بگیره؟
پرسش جواب سرخود: یک ملت چقدر باید از یک نفر (احمدی نژاد) متنفر باشد که از شکست تیم ملی اش چندان ناراحت نشود؟
۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه
مختصات خوانی اشتباه میرحسین موسوی و توقع غیر منطقی یارانش
نامه ی پر گلایه ی بهشتی نزدیک ترین یار موسوی در کلمه خواندنی است. خلاصه ی آن این است که چرا طرفداران خاتمی بعد از انصراف او به حمایت از موسوی هجوم نیاورده اند! و چرا دودلی را دامن می زنند! همچنین بهشتی می خواهد در سایه ی تشویق به "واقع بینی" از اعتراف به این که مقصر سردرگمی و سرخوردگی کنونی شخص موسوی و همفکران ایشان هستند فرار کند و دیگران را مقصر این خمودگی معرفی کند. اما پنهان کردنی نیست که زمان و شیوه ی حضور موسوی در خوشبینانه ترین حالت نشانگر اشتباه ایشان در خواندن مختصات جامعه است.
خاتمی، کاندیدای رای آور و نماد اصلاحات، که با تلاش های چند ماهه ی کنشگران سیاسی به میدان آمد تنها زمانی اعلام نامزدی کرد که میرحسین در دیدارهای خصوصی با او از نیامدن قطعی اش سخن گفته بود و خاتمی نیز این توافق را با گفتن یا من می آیم یا وسوی عمومی کرد. آن گاه آمدن خاتمی هیجانی تازه ایجاد کرد و نیروی جدیدی به امید های سیاسی و اجتماعی داد که در سفرهای استانی اش نمودار بود. ولی موسوی به ناگاه اعلام نامزدی کرد که سبب شگفتی و نیز آزردگی خاتمی و اردوگاه اصلاح طلبان شد ، تلاش های چند ماهه ی آنان را ضایع کرد و شادی اصولگرایان را باعث شد. چون از عوامل فشار بی خبریم ناچار به بیانیه ی ایشان رجوع می کنیم که اعلام می کرد ایشان با رصد کردن مختصات به این نتیجه رسیده است.
با وجود این کژی ها می شد با تلاشی فوق العاده عده ای را به حمایت از موسوی ترغیب کرد ولی هنگامی که موسوی در ادبیات و شیوه کار سعی می کند خود را تافته ی جدابافته از خاتمی نشان دهد و در کنار اصلاح طلبی بازگشت به اصول را هم می چسباند آن وقت ستاد ایشان حق ندارد از نیروهای اصلاح طلب توقع داشته باشد که دو دل نباشند و با چشم بسته از کسی که نماد اصلاحات را مجبور به انصراف کرده است حمایت کنند. واقعیت این است ناز کردن موسوی برای نامزدی در دوره ی قبل خاطره چندان خوشی در ذهن اصلاح طلبان باقی نگذاشته بود و اگر ایشان قرار بود به خود، اصلاح طلبان و ا یران خدمتی بکند قطعا با این شیوه ی وارد شدنش هیچ کدام از این اهداف محقق نمی شود.
آخر اینکه: آمدن موسوی به جای آن که دسته بندی های سیاسی را شفاف تر کند باعث مبهم تر شدن و بی خاصیت تر شدن آن ها شده است و نشاط و پویایی را از خودآگاه سیاسی جامعه گرفته است. متاسفانه نه شناخت موسوی از مختصات درست به نظر می رسد، نه شناخت مخاطبان و نه حتی تشخیص زبان مناسب برای ارتباط برقرار کردن با آن ها. احساسم در این زمان این است که با موسوی خامنه ای اصلاحات شاید به ترکستان هم نرسد.
پی نوشت: ناگفته نماند که عنوان نوشته ی بهشتی نیز خلاف واقع است و بین آن یاران اگر همدلی بود که این سردرگمی امروز حاصل نمی شد.
خاتمی، کاندیدای رای آور و نماد اصلاحات، که با تلاش های چند ماهه ی کنشگران سیاسی به میدان آمد تنها زمانی اعلام نامزدی کرد که میرحسین در دیدارهای خصوصی با او از نیامدن قطعی اش سخن گفته بود و خاتمی نیز این توافق را با گفتن یا من می آیم یا وسوی عمومی کرد. آن گاه آمدن خاتمی هیجانی تازه ایجاد کرد و نیروی جدیدی به امید های سیاسی و اجتماعی داد که در سفرهای استانی اش نمودار بود. ولی موسوی به ناگاه اعلام نامزدی کرد که سبب شگفتی و نیز آزردگی خاتمی و اردوگاه اصلاح طلبان شد ، تلاش های چند ماهه ی آنان را ضایع کرد و شادی اصولگرایان را باعث شد. چون از عوامل فشار بی خبریم ناچار به بیانیه ی ایشان رجوع می کنیم که اعلام می کرد ایشان با رصد کردن مختصات به این نتیجه رسیده است.
با وجود این کژی ها می شد با تلاشی فوق العاده عده ای را به حمایت از موسوی ترغیب کرد ولی هنگامی که موسوی در ادبیات و شیوه کار سعی می کند خود را تافته ی جدابافته از خاتمی نشان دهد و در کنار اصلاح طلبی بازگشت به اصول را هم می چسباند آن وقت ستاد ایشان حق ندارد از نیروهای اصلاح طلب توقع داشته باشد که دو دل نباشند و با چشم بسته از کسی که نماد اصلاحات را مجبور به انصراف کرده است حمایت کنند. واقعیت این است ناز کردن موسوی برای نامزدی در دوره ی قبل خاطره چندان خوشی در ذهن اصلاح طلبان باقی نگذاشته بود و اگر ایشان قرار بود به خود، اصلاح طلبان و ا یران خدمتی بکند قطعا با این شیوه ی وارد شدنش هیچ کدام از این اهداف محقق نمی شود.
آخر اینکه: آمدن موسوی به جای آن که دسته بندی های سیاسی را شفاف تر کند باعث مبهم تر شدن و بی خاصیت تر شدن آن ها شده است و نشاط و پویایی را از خودآگاه سیاسی جامعه گرفته است. متاسفانه نه شناخت موسوی از مختصات درست به نظر می رسد، نه شناخت مخاطبان و نه حتی تشخیص زبان مناسب برای ارتباط برقرار کردن با آن ها. احساسم در این زمان این است که با موسوی خامنه ای اصلاحات شاید به ترکستان هم نرسد.
پی نوشت: ناگفته نماند که عنوان نوشته ی بهشتی نیز خلاف واقع است و بین آن یاران اگر همدلی بود که این سردرگمی امروز حاصل نمی شد.
Labels:
انتخابات دهم,
سیاسی
۱۳۸۷ اسفند ۲۹, پنجشنبه
ماهیگیری از تنگ سفره ی هفت سین - بازی خاطرات کودکی
خواننده ی ناشناس بسیار عزیزی لطف کرده است و خاطراتش را به عنوان نظر فرستاده است. آن قدر خواندنی بود که حیفم آمد(با اجازه ی خودش) باز نشرش نکنم. (تیتر با کمی دخل و تصرف و استنباط انتخاب شده است!)
چون اهل اینجا ها نیستم و مطمئنم صد سال هم که بگذرد کسی دعوتم نمیکند پس خودم بی دعوت از خاطراتم میگم
اول : کوچولو که بودم خونه ما طبقه سوم بود و خونه عموم اینا طبقه دوم ،سر ظهر که همه خواب بودن و من و دختر عموم باید تو خونه می موندیم میرفتیم توی بالکن و من به میوه هایی که تو خونه داشتیم نخ می بستیم و میفرستادم پایین و دختر عموم اون میوه ها رو باز می کرد و به جاش میوه هایی که تو خونه داشتن رو می بست و من اون میوه هارو می کشیدم بالا ، دختر عموم توی بالکن پایین میوه هایی که من دادم رو می خورد و من هم تو بالکن بالا میوه هایی که دختر عموم داده بود رو می خوردم .
دوم : توی بعضی از همون ظهر هایی که باید می موندیم خونه و مثل خیلی های دیگه استراحت می کردیم (اگرچه من هیچ وقت خوابم نمی برد) ، می رفتم لب پنجره و منتظر رد شدن پروانه ها میشدم و یه عامه هم پروانه میدیدم که زنگ بیشترشون لیمویی بود ، راستی هیچ توجه نکرده بودم که سالهاست دیگه پروانه ندیدم! شایدم پروانه ها به چشم اونایی دیده میشن که منتظرشونن .
سوم : همین دختر عموی چند خط بالاتر یه بار سر یه کلاسور رنگوارنگ که مال دختر عمه ام بود که میخواستیم نگاهش کنیم یه مشت حواله بینی من کرد ، همین حالاش هم وقتی یادش می افته که چه خونی به راه افتاده بود دردم میگیره 

چهارم : (خدایی دیگه اینو به هیچکی نگفتم تا حالا) کوچیک تر که بودم ، همش برام سوال بود که چرا زن ها و مردها قبل از اینکه عروسی کنن بچه دار نمیشن و چی میشه که بعد از عروسی خدا بهشون بچه میده! هیچ وقت هم جرات نمیکردم که از کسی سوالم رو بپرسم ، خلاصه بعد از کلی تنهایی فکر کردن و کلنجار رفتن با خودم به این نتیجه رسیدم که اون یه انگشت عسلی که عروس و داماد دهن همدیگه میگذارن به بدن عروس خانوم حالی میکنه که دیگه عروسی شده و وقت مامان شدن هستش!
پنجم : کوچیک که بودم خیلی دوست داشتم ماهی بگیرم ، بند عینکم رو که زنجیری بود رو در می آوردم و می انداختم توی تنگ ماهی قرمزا و می بردم جلوی دهنشون و منتظر می موندم تا گازش بگیرن و من بکشمشون بالا! ولی هیچ وقت ماهی قرمزای توی تنگ به زنجیر من محلی نمیدادن!
نوروز شاد، نوروز غمگین
تلخی و تاریکی مرگ یک وبلاگ نویس (امید میر صیافی) در زندان اوین طعم نوروز را به کام تمام آزادی دوستان و کنشگران دنیای وب گس و ناخوش می کند.
Labels:
گوناگون
۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سهشنبه
بازی با خاطرات کودکی
باز هم غرشگر عزیز دنیای وب بازی ساخته و دعوت کرده است تا هر کس خاطرات کودکی اش را بگوید. چند مورد را می گویم.
یک: از دنیای جنسی چیزی نمی دانستم و با پدر و مادرم پیاده عازم جایی بودیم. زنی را دیدم که وارد خانه ای شد. رو به مادرم کردم و گفتم: این خانم طرف های ما هم یک خانه دارد فکر کنم دو تا شوهر داشته باشد! و من تا مدت ها نمی دانستم چرا هر دو به حرفم خندیدند.
یک: از دنیای جنسی چیزی نمی دانستم و با پدر و مادرم پیاده عازم جایی بودیم. زنی را دیدم که وارد خانه ای شد. رو به مادرم کردم و گفتم: این خانم طرف های ما هم یک خانه دارد فکر کنم دو تا شوهر داشته باشد! و من تا مدت ها نمی دانستم چرا هر دو به حرفم خندیدند.
دو: وقتی از مدرسه یا از بیرون به خانه می آمدم و از دور بوی غذای مورد علاقه ام را می شنیدم بیش از حد احساس خوشبختی می کردم. همیشه هم آن قدر می خوردم که دلم درد می گرفت. کاش آن احساس خوشبختی با آن کیفیت ناب با همان دل درد تکرار شدنی بود.
سه: اگر قرار باشد بین توالت فرنگی و توالت ایرانی یکی را انتخاب کنیم باید توالت فرنگی را انتخاب کرد چون وقتی من خیلی کوچک بودم همه اش می ترسیدم که از داخل سوراخ توالت یک مار بیاید بیرون و جای بدی را نیش بزند و یا حتی اگر نیش نزند و من زود ببینمش چگونه با آن وضع بیرون بدوم و کمک بخواهم! (هیچ ربطی هم به ترجیح قطار به هواپیما ندارد)
چهار: نوجوان بودم و به باشگاه ورزشی می رفتم. یک مربی داشتیم که خیلی خوش تیپ بود و اندام ورزشکاری اش عالی و برای من و دوستم خدا بود. دو طرف سالن صندلی هایی بود برای همراهان یا تماشاچیان. هر گروه از شاگردها با یک مربی کار می کرد. یک روز من و دوستم متوجه شدیم که خانمی با شخصیت و خوشگل تقریبا هر روز می آید و در قسمت تماشاچیان می نشیند. تخیل رمانتیک و شامه ی شرلوک هولمزی امان می گفت که ایشان به این خوشگلی کسی نیست جز نامزد مربی خوش تیپ ما! و ما هم که او را خیلی دوست داشتیم تصمیم گرفتیم در پاسخ زحماتشان ما نیز خدمتی کرده باشیم.
خلاصه چنان شد که یک روز مثلا اتفاقی من و دوستم نزدیکی های این خانم ایستادیم و مثلا داشتیم با همدیگر در باره ی مربیان باشگاه صحبت می کردیم. و شروع کردیم به تعریف کردن از سعید آقا (مربی امان). اما چون دیدیم شاید این طوری کمی مصنوعی به نظر برسد به عقل بنده رسید که خوب است مربی دیگری را هم نام ببریم و با مقایسه ی این دو ارزش های سعید آقا را بهتر نشان دهیم. پس مربی میانسالی را انتخاب کردیم که اتفاقا تمام موهای سرش هم ریخته بود و بیچاره تیپ و قیافه ای نداشت. خلاصه شروع کردیم به مقایسه ی سعید آقا با ایشان و هی سعید آقایمان را به عرش بردیم و این بیچاره را به زمین زدیم. بعد از اینکه پروژه را تمام کردیم سرمستانه به ادامه ی ورزش امان پرداختیم. چشم تان روز بد نبیند: آن روز اولین روزی بود که دیدیم آن خانم پایان وقت باشگاه با همان آقایی که تمام مدت بدش را می گفتیم باشگاه را ترک کرد. احساس شرمندگی آن روز هنوز هم رهایم نمی کند.
۱۳۸۷ اسفند ۲۶, دوشنبه
تو دهنی شدید رییس مجلس به اخطار قانون اساسی احمدی نژاد
لحن نامه ای که لاریجانی در جواب به نامه ی اخطار قانون اساسی احمدی نژاد نوشته است خشم گینانه، تحقیر آمیز، پر کنایه و بسیار تند است و به عبارتی محکم ترین تو دهنی نظام به یک رییس جمهور (به غیر از بنی صدر) است (متن کامل نامه ) به نظرم این مکاتبات نشان می دهد که احمدی نژاد از فرط عصبانیت دچار خودزنی شده است. چند نمونه از جمله های لاریجانی را ببینید:
اخطار جنابعالی به دلایل ذیل وجاهت قانونی ندارد
ورود رئیس قوه مجریه در این عرصه اعتبار قانونی ندارد.
علاوه بر قانونی نبودن اخطار، موضوع اخطار نیز که به تغییرات لایحه بودجه ضمن بررسی در مجلس مربوط می شود، وجاهت قانونی ندارد
کرارا ادعا شده است که مصوبه مجلس، لایحه بودجه را دچار بهم ریختگی و عدم انسجام نموده است. جناب آقای رئیس جمهور بهم ریختگی وقتی است که ردیف های قانونی دستگاه ها بلا وجه حذف می گردد و علی رغم مصوبه مجلس در سال 87، دولت بر راه خویش می رود.
در مورد ادعای عدم رعایت آیین نامه داخلی مجلس است که پرواضح است بر طبق قانون آیین نامه داخلی مجلس، اجرای آن بر عهده رئیس جلسه است و ربطی به مرجع بیرونی ندارد
نمونه هفتم: مربوط به آخرین اعتراض جنابعالی است که بیشتر به طنز شباهت دارد!
آقای رئیس جمهور بخوبی می دانند که کار ملک بر قانونگرایی راست شود و به دلایل پیش گفته، نامه شما اقدامی ندارد.
۱۳۸۷ اسفند ۲۵, یکشنبه
خاتمی: اگر موسوی بگوید کناره گیری می کنم
خاتمی در بهترین تدبیر ممکن تصمیم گیری برای ماندن یا رفتنش را به موسوی سپرده است. به گزارش آینده خاتمی در دیدار امروزش با موسوی دو پیش نهاد داده است: یا بماند و هر کس در نظر سنجی ها رای پایین تری داشت به نفع دیگری کنار برود و یا اگر موسوی بدون توجه به این ملاحظات می خواهد بماند خاتمی همین الان انصراف دهد. به عبارتی خاتمی با تدبیر و احساس مسئولیت، موسوی را مسئول گرفتن این تصمیم تاریخی کرده است.
در حالت اول، اصلاحات تا پیش از ثبت نام دو تریبون خواهد داشت و تخریبی بین دو گروه روی نخواهد داد چون بنا بر توافق و همکاری است و نه رقابت. و در حالت دوم، تمام مسئولیت به گردن موسوی خواهد بود. به عبارتی موسوی عملا می پذیرد که نامزد اصلاح طلبان بشود و مسئولیت تاریخی خواهد داشت که آن ها را پیروز کند. در این حالت موسوی همچنین بار ملامت خسارات ناشی از کناره گیری خاتمی را نیز باید به دوش بکشد. تدبیری تحسین برانگیز است.
Labels:
انتخابات دهم
۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه
سایت نفوذی اصلاحات و چرخش دوباره بر علیه خاتمی
سایت اصلاحات یک سایت نفوذی است و در اصل حمایت کننده ی قالیباف است. بعد از اعلام نامزدی خاتمی و استقبال از او در استان ها در یک جهت گیری ناچار اعلام کرد که مخالفتش با خاتمی را کنار می گذارد:
اما به محض اینکه موسوی اعلام نامزدی کرد دوباره به روال مخالفت (این بار خیلی شدیدتر) با خاتمی برخواسته است و عملا ثابت کرد که عهدی که داده بود فریبی بیش نبوده است. سه تیتر اصلی سایت اصلاحات هم اکنون این ها هستند: «آقای خاتمی ! دروغ می گویند»، «خاتمی: ترجیح می دهم و ترجیح می دادم میر حسین موسوی بیاید.»، «خاتمی: به نفع جناب میرحسین کنار می روم». و در ستون جانبی هم از قول عباس عبدی می نویسد: «خاتمی نمی تواند پیروز شود» و یا از «غیبت معنا دار خاتمی» تیتر می زند و یا اینکه در بالای صفحه ی یک نظر سنجی می گذارد که اگر خاتمی کنار بکشد به چه کسی رای می دهید؟
با همه نقدهایی که به سید محمد خاتمی داشتیم و داریم معتقدیم نباید در دورانی که وارد میدان شده است و رسانه ای ندارد او را تنها گذاشت .
اما به محض اینکه موسوی اعلام نامزدی کرد دوباره به روال مخالفت (این بار خیلی شدیدتر) با خاتمی برخواسته است و عملا ثابت کرد که عهدی که داده بود فریبی بیش نبوده است. سه تیتر اصلی سایت اصلاحات هم اکنون این ها هستند: «آقای خاتمی ! دروغ می گویند»، «خاتمی: ترجیح می دهم و ترجیح می دادم میر حسین موسوی بیاید.»، «خاتمی: به نفع جناب میرحسین کنار می روم». و در ستون جانبی هم از قول عباس عبدی می نویسد: «خاتمی نمی تواند پیروز شود» و یا از «غیبت معنا دار خاتمی» تیتر می زند و یا اینکه در بالای صفحه ی یک نظر سنجی می گذارد که اگر خاتمی کنار بکشد به چه کسی رای می دهید؟
خلاصه آن که چون جناب قالیباف گفته بود اگر خاتمی بیاید نمی آید حالا اصلاحات تمام نیروهایش را بسیج کرده تا خاتمی را به نیامدن بکشاند تا سردار خلبان دکتر قالیباف بیاید.
Labels:
انتخابات دهم,
سایت ها
۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه
متولد چه ماهی هستید؟

از سر علاقمندی شخصی شبه تحقیقی می کنم در باره ی ماه تولد افراد. اگر ممکن است لطفا در موارد زیر یاریم کنید.
1. آدرس وبلاگ و ماه تولدتان (اگر مایلید با ذکر روز) را در قسمت نظرات بنویسید و بعد ماه تولدتان را در قسمت پایین لطفا انتخاب کنید.
2. اگر ماه تولد شخصیت های ایرانی (معاصر و قدیمی) را «قطعا» می دانید لطفا در قسمت نظرات بنویسید (سیاسی، ورزشی، فرهنگی, هنری، علمی، سینمایی، تلویزیونی، رادیویی و ...) (هرچه بیشتر بهتر :)
3. اگر مایل نیستید تاریخ تولدتان را با نام بگویید و یا اینکه وبلاگ ندارید کافی است فقط در نظر سنجی پایین زیر ماه تولدتان را انتخاب کنید. در این صورت، اگر ممکن است لطفا جنسیتتان را در قسمت نظرات بگویید.
یادک: لطفا اگر شما (یا شخصیت مورد نظر شما) در خارج ایران متولد شده اید/است ذکر کنید.
از همراهی شما صمیمانه سپاسگزارم. عرفان - حرف حساب
پی نوشت: اگر ممکن است دوستانی که وبلاگ دارند با گذاشتن لینک این نوشته از خوانندگانشان دعوت به شرکت کنند. باز هم سپاس.
لطفا اگر دیدید به هر دلیلی امکان رای دادن برای بار دوم برای شما فراهم است دوباره رای ندهید. ممنون.
لطفا اگر دیدید به هر دلیلی امکان رای دادن برای بار دوم برای شما فراهم است دوباره رای ندهید. ممنون.
متولد چه ماهی هستید؟
عاشق شدن و تفاهم
اگر خواستید بفهمید طرفتان به دردتان می خورد (به اصطلاح تفاهم دارید) یا نه، اول عاشق نشوید. اگر هم اول عاشق شده اید بی خیال تفاهم شوید چون به احتمال نزدیک به صد در صد به این نتیجه می رسید که به درد هم می خورید حتی اگر ...
Labels:
روزمرگی
۱۳۸۷ اسفند ۲۰, سهشنبه
سه شنبه ی سیاه برای اردوی احمدی نژاد
شاید امروز از تلخ ترین روزهای احمدی نژاد باشد:
الف: مجلس طرح هدفمند کردن یارانه ها (حربه ی تبلیغاتی احمدی نژاد) را از بودجه ی سال آینده حذف کرد و به نظر می رسد هشدار اقتصاد دانان (حامی موسوی) و همچنین هشدار قالیباف و نیز شعبده بازی شعبده باز همیشگی (باهنر) در این باره نقش داشته اند (رای گیری مخدوش است )
ب. هاشمی رفسنجانی با رایی دو برابر کاندیدای مورد حمایت اردوی مصباح (احمدی نژاد) به ریاست مجلس خبرگان انتخاب شد. مهمتر آنکه نفرات اول رده ی بعدی هیات رییسه نیز از مردان ناموافق با احمدی نژاد هستند. پی بردن به این موضوع هم آسان است: خبر فارس و خبر رجا نیوز را با هم مقایسه کنید. هرجا که رجا نیوز آیت الله را حذف کرده است یعنی که با او دشمنند.
پ. میر حسین موسوی با روشی مستضعف پسند اعلام نامزدی ریاست جمهوری کرد. با این حساب اگر هم احمدی نژاد فکر می کرد می تواند با ادعاهای اینچنینی رایی برای خود جمع کند به این سبد رای نیز نباید امید ببندد چرا که رقابت با آدم ریشه داری چون میرحسین اصلا کار آسانی نیست حتی اگر صبح تا شب در خیابان ها پول پخش کنند. ناخرسندی ستاد احمدی نژاد از مقدمه ای که بر اعلان نامزدی موسوی زده اند کاملا پیداست : موسوی با تقلید از مدل احمدینژاد آمد
Labels:
انتخابات دهم,
دولت نهم
۱۳۸۷ اسفند ۱۷, شنبه
فرهنگ رییس آفتابه ای
دوستی به طنز و به تلخی می گفت ما اگر از پس مستبدان بزرگ سیاسی هم بر آییم از دست رییس آفتابه های هر روزه راحتی نخواهیم داشت. می گفت باور کن بارها دیده ام که کسانی تمام هویتشان و معنی بودنشان این است که بگویند این آفتابه را برندار و آن را بردار.
نمی دانم چقدر این خرده فرهنگ می تواند جاری باشد ولی آن چیزی که به نظرم خیلی جاری است و شاید طوری با این احساس مربوط باشد احساس مسئولیت کردن قیم مآبانه است که اگر با احساس خود زرنگ تر بودن، خود محق بودن، و یا خود گردن کلفت دیدن هم همراه بشود در بزرگ ترین شکلش می شود شورای نگهبان و در مقیاس های کوچکترش می شود تمام کسانی که خود را محق می بییند یا معلم دیگران باشند و یا پلیس آنها. گروه اول البته از در نصیحت و امر به معروف (گاهی به زور شلاق) وارد می شوند و گروه دوم از همان ابتدا با باتوم. سخیف ترین نوع این رفتار هم همان لات بازی محله ای است که به قول معروف اگه بچه ی محل نباشی به همراه نوچه ها پاچه بالا می کشند و تیزی نشان می دهند.
نمی دانم چقدر این خرده فرهنگ می تواند جاری باشد ولی آن چیزی که به نظرم خیلی جاری است و شاید طوری با این احساس مربوط باشد احساس مسئولیت کردن قیم مآبانه است که اگر با احساس خود زرنگ تر بودن، خود محق بودن، و یا خود گردن کلفت دیدن هم همراه بشود در بزرگ ترین شکلش می شود شورای نگهبان و در مقیاس های کوچکترش می شود تمام کسانی که خود را محق می بییند یا معلم دیگران باشند و یا پلیس آنها. گروه اول البته از در نصیحت و امر به معروف (گاهی به زور شلاق) وارد می شوند و گروه دوم از همان ابتدا با باتوم. سخیف ترین نوع این رفتار هم همان لات بازی محله ای است که به قول معروف اگه بچه ی محل نباشی به همراه نوچه ها پاچه بالا می کشند و تیزی نشان می دهند.
۱۳۸۷ اسفند ۱۶, جمعه
تفرقه آمیز ترین انتخابات جمهوری اسلامی
انتخابات دهم ریاست جمهوری از بسیاری جهات یگانه است ولی بخصوص از این بابت که نیروها و تفکرات بسیاری را به صورت جدی و سازمان داده شده در برابر هم قرار داده برجستگی خاصی دارد. در اردوگاه سنتی اصلاح طلبان شکاف های جدی ایجاد شده است. از یک سو با یارگیری کروبی از میان یاران قدیمی خاتمی و جذب گروه قابل توجهی از اصلاح طلبان در حزب اعتماد ملی باعث تقسیم نیروهای اصلاح طلبی و در برخی موارد تقابل و خنثی کردن تلاش ها شده است. و از سوی دیگر برخی از نیروهای اصلاح طلب قدیمی کلا از اصلاحات خاتمی وار سرخورده اند و به چیزی جز اصلاحات ساختاری راضی نمی شوند. شاید بشود انشقاق دفتر تحکیم وحدت را نمادی از این گسست معرفی کرد. به همه ی این ها احتمال آمدن موسوی و احتمال ناخوشنودی مشارکتی ها و سازمان مجاهدینی ها و اختلافات درون حزبی کارگزاران و حزب همبستگی و ... را هم اضافه کنید.
در میان اصولگرایان اوضاع از این هم بدتر است. واقعیت این است که ناکارآمدی احمدی نژاد همچون تف سربالا کابوس وار خواب را از تمام اصولگرایان گرفته است. اینان که 26 سال در انتظار پست اجرایی بوده اند و در این چهار سال به مدد قیمت بالای نفت به هزاران آلاف و الوف رسیده اند حالا در چاه خود کنده ی خویش حبس شده اند و در مانده اند که با معجزه ی هزاره ی سومشان چه بکنند! و چگونه جلوی سیلی دیگر شبیه دوم خرداد را بگیرند. البته این همه ی ماجرا نیست چون احمدی نژادی ها با این نظر موافق نیستند و می خواهند به هر قیمتی همچنان خودشان رایحه ی خوش خدمت را پخش کنند. اصرار این گروه بی ترمز و بی قاعده که مثلا برگ برنده ای چون پالیزدار و تهدیدهای دائمی ی افشای مافیا را هم داشتند چنان به مذاق راستی های سنتی تلخ آمده که در طرح های گوناگونی همچون دولت وحدت ملی (ناطق نوری)، انتخاب کاندیدایی مقتدرتر (موتلفه: عسگر اولادی)، کابینه ی ائتلافی (محسن رضایی و لاریجانی)، کناره گیری دو طرفه ی احمدی نژاد و خاتمی (مطهری) و یا مطرح شدن کاندیداهایی از درون کابینه ی احمدی نژاد (پور محمدی و جهرمی) سعی در عبور از این بلای خود ساخته گرفته اند.
تنها باید منتظر ماند و دید در این تفرقه آمیز ترین زورآزمایی چه کسی فقط به زور بازو کار می کند و چه کسی بازو را به رسم شطرنج به کار می گیرد و مهره چینی مناسب می کند. خلاصه باید دید که چه کسی نقشه ی راه بهتری برای رسیدن به پیروزی دارد. البته ما هم باید تصمیم بگیرم که بالاخره به کدام نقشه تعلق داریم و برای همین هم دعوا و تفرقه ی مشابهی در دنیای مجازی در جریان است!
در میان اصولگرایان اوضاع از این هم بدتر است. واقعیت این است که ناکارآمدی احمدی نژاد همچون تف سربالا کابوس وار خواب را از تمام اصولگرایان گرفته است. اینان که 26 سال در انتظار پست اجرایی بوده اند و در این چهار سال به مدد قیمت بالای نفت به هزاران آلاف و الوف رسیده اند حالا در چاه خود کنده ی خویش حبس شده اند و در مانده اند که با معجزه ی هزاره ی سومشان چه بکنند! و چگونه جلوی سیلی دیگر شبیه دوم خرداد را بگیرند. البته این همه ی ماجرا نیست چون احمدی نژادی ها با این نظر موافق نیستند و می خواهند به هر قیمتی همچنان خودشان رایحه ی خوش خدمت را پخش کنند. اصرار این گروه بی ترمز و بی قاعده که مثلا برگ برنده ای چون پالیزدار و تهدیدهای دائمی ی افشای مافیا را هم داشتند چنان به مذاق راستی های سنتی تلخ آمده که در طرح های گوناگونی همچون دولت وحدت ملی (ناطق نوری)، انتخاب کاندیدایی مقتدرتر (موتلفه: عسگر اولادی)، کابینه ی ائتلافی (محسن رضایی و لاریجانی)، کناره گیری دو طرفه ی احمدی نژاد و خاتمی (مطهری) و یا مطرح شدن کاندیداهایی از درون کابینه ی احمدی نژاد (پور محمدی و جهرمی) سعی در عبور از این بلای خود ساخته گرفته اند.
تنها باید منتظر ماند و دید در این تفرقه آمیز ترین زورآزمایی چه کسی فقط به زور بازو کار می کند و چه کسی بازو را به رسم شطرنج به کار می گیرد و مهره چینی مناسب می کند. خلاصه باید دید که چه کسی نقشه ی راه بهتری برای رسیدن به پیروزی دارد. البته ما هم باید تصمیم بگیرم که بالاخره به کدام نقشه تعلق داریم و برای همین هم دعوا و تفرقه ی مشابهی در دنیای مجازی در جریان است!
Labels:
انتخابات دهم,
سیاسی
۱۳۸۷ اسفند ۱۵, پنجشنبه
۱۳۸۷ اسفند ۱۴, چهارشنبه
دو خبر و چهار تیتر از بی بی سی و رادیو فردا
دو خبر سخنرانی براون در کنگره ی آمریکا و اظهارات هیلاری کلینتون در باره ی ایران آیتم های خبری اصلی دو سایت بی بی سی فارسی (نشان دهنده ی سیاست های خارجی انگلیس) و رادیو فردا (نشانگر سیاست های خارجی آمریکا) شده است. مقایسه ی تیترها و خلاصه ی خبر این دو نشان می دهد که چگونه هر دو سعی می کنند دیگری را نیست به ایران سخت گیر و اختلاف جو نشان دهد. به نظرم یک نوع رقابت کنترل شده ای بر سر برقراری روابط با ایران بین کشورهای غربی راه افتاده است و هر کدام سعی می کند خود را بهتر نشان دهد. خودتان مقایسه کنید
تیتر و خلاصه خبر اول
:بی بی سی
براون در کنگره آمریکا حضور یافت
نخست وزیر بریتانیا گفت غرب آماده است ایران به جامعه بین المللی بپیوندد. اما قبل از آن ایران باید به تهدیدات خود و غنی سازی اورانیوم پایان دهد.
براون در کنگره آمریکا حضور یافت
نخست وزیر بریتانیا گفت غرب آماده است ایران به جامعه بین المللی بپیوندد. اما قبل از آن ایران باید به تهدیدات خود و غنی سازی اورانیوم پایان دهد.
رادیو فردا:
نخست وزیر بریتانیا: ایران فعالیت هسته ای خود را متوقف کند
گوردون براون، نخست وزير بريتانيا، روز چهارشنبه در سخنرانى خود در كنگره آمريكا از ايران خواست تا برنامه اتمى اش را متوقف كند.
نخست وزیر بریتانیا: ایران فعالیت هسته ای خود را متوقف کند
گوردون براون، نخست وزير بريتانيا، روز چهارشنبه در سخنرانى خود در كنگره آمريكا از ايران خواست تا برنامه اتمى اش را متوقف كند.
تیتر و خلاصه ی خبر دوم
وزیر خارجه آمریکا سخنان روز چهارشنبه آیت الله خامنه ای را "مداخله جویی آشکار" در امور داخلی فلسطینی ها دانسته است.
هيلارى كلينتون با اعلام اين كه آمريكا احتمال مشورت با ايران بر سر افغانستان را بررسى مى كند از سخنان آيت الله خامنه اى در باره فلسطينى ها انتقاد كرد.
۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سهشنبه
شوخی های دبستانی یک رییس جمهور
یادم می آید روزی به این جوک دوران دبستان حسابی می خندیدم. یک شب عده ای دیوانه دور هم جمع شده بودند. یکی رو به دومی کرد و گفت من این چراغ قوه را روشن می کنم تو سوار نور آن بشو و برو به آسمان. دومی جواب می دهد: فکر کردی من دیوانه ام می خواهی وقتی آن بالا رسیدم چراغ قوه را خاموش کنی تا بیافتم! هنوز نمی توانم بفهمم چرا آن موقع به این مثلا جوک می خندیدم و از این دست جوک ها که دیگر به آن ها نمی خندیم کم نیستند. تنها توضیحش این است که هر سنی اقتضای خاص خودش را دارد.
غرض اینکه: خبر شیرینی از رییس جمهوری اسلامی ایران از طریق رجا نیوز پخش شد. ایشان از خوابگاه دختران دانشگاه تهران به همراه رییس دانشگاه بازدید می کند ولی وزیر علوم را خبر نمی کند. آن وقت بخوانید خبر رجا نیوز را:
وزير علوم که از جاماندش در اين برنامه راضي نبوده تاکيد مي کند: من وقتي به آقاي رهبر گفتم چرا به من زنگ نزنيد، گفتند آقاي احمدي نژاد دستور داده که زنگ نزنيد.
رييس جمهور هم با خنده جواب مي دهند: بله گفتم زنگ نزنيد، يعني فعال باشيد ، جريان داشته باشيد تا مثل آهن زنگ نزنيد.
اين سخنان احمدي نژاد با خنده وزير علوم و اعضاي هيئت دولت همراه بوده است.
وای به حال رییس ممکلتی که این آقا با این حد هوش و ذائقه ی مثلا شوخی رییس جمهورش باشد و صد وای به آن هیئت دولتی که به این ابتذال می خندد!
Labels:
دولت نهم
اشتراک در:
پستها (Atom)