وبلاگ نویس محترم یوزپلنگ عزیز خواسته است دوستان به صورت مشخص تری در باره ی داستان معاون دانشگاه اعلام نظر کنند. چشم. شیوه ی جالب توجه خودش قرار گرفتن در جای هر یک از بازی گران این حادثه است که من این هنر را ندارم و به همین شیوه ی ساده نظرم را می گویم. کاش قبول افتد.
واقعیت این است که به نظر من داستان مددی بیشتر یک حالگیری سیاسی است تا فاجعه ای اخلاقی. و در هیاهو سیاسی نباید توقع عدالت داشت همان گونه که مثلا در جنگ بسیاری از مهربانی ها و درک های معمولی غایب است و طرفین با گلوله گفت و گو می کنند. هم محکوم کردن ها و هیاهو ها مچ گیرانه و حال گیرانه و گلوله ای بود و هم پاسخ ها و انکارها: عین همان داستانی که چندی پیش از توپخانه ی کیهان به طرف یک استاد دانشگاه هنر پرتاب شد. دود تسویه حساب های سیاسی و بوی بد نفرت و فضای سیاه مچ گیری، افشاگری و دام سازی کلا چیزی نیست که من به آن علاقه ای داشته باشم و یا بخواهم از آن درس اجتماعی و اخلاقی و حتی سیاسی بگیرم. اما چند یادک را توجه کردنی می دانم:
اول: اگر توقع از انسان را به حدی بالا ببریم که طبیعت جایز الخطا بودن او را انکار کنیم آن وقت به نظرم در باره ی انسانی غیر واقعی صحبت می کنیم که وجود خارجی ندارد. بهتر است به خطا ها به عنوان خطا نگاه کنیم نه تیر خلاص به زندگی. خطا کار (بسته به میزان خطایش) از دایره ی انسانیت خارج نمی شود.
دوم: اگر نگاهمان از اخلاقی به قانونی تغییر پیدا کند وضیعت بهتری پیدا خواهیم کرد. ایشان هم جرمی مرتکب شده است (اگر ثابت شود که جرمی اتفاق افتاده است). آن وقت باید متناسب با آن مجازات شود نه آن که از زندگی ساقط شود.
سوم: وقتی فضا بسته باشد و نور عدالت خاموش آنگاه مردم به هر خس و خاشاکی می آویزند تا از بانیان ظلم انتقام بگیرند و برای این نمی توان بر ایشان گناهی نوشت گرچه در این بین جمعی بازیچه و بعضی قربانی می شوند. برای همین است که اگر از دروازه ی بزرگ سیاست به این رویداد نگاه کنیم چیز دیگری می بینیم و اگر از دریچه ای کوچک افراد در گیر در ماجرا آن را زیر نظر بگیریم، داستان، چیز دیگری خواهد شد.
چهارم (پی نوشتانه): هر کس که حضور و نقش اجتماعی بیشتری داشته باشد طبیعتا به همان نسبت جرمش بیشتر به چشم می اید و در باره ی آن بحث می شود ولی این الزاما باعث بزرگی جرمش نمی شود ولی باعث بزرگی سقوط اجتماعی اش می شود. به همین ترتیب اگر وابستگی سیاسی و یا حزبی داشته باشد به نسبت بزرگی مقامش همان قدر به حزب و دسته اش نیز آسیب می رساند.
پی نوشت دو: دیدم که یوزپلنگ عزیز در کامنتی گفته که قصد خاصی از نحوه ی بیان خودش دارد. در آن صورت پاسخ های من:
1. وزیر: پی گیری می کردم.
2. معاون: استعفا می دادم. حقیقت را تا حد ممکن می گفتم و اگر لازم بود از کسانی عذر خواهی بکنم می کردم.
3. دختر: نمی دانم شرایط ایشان کلا چگونه بوده پس نمی توانم تصمیم بگیرم.
4. دانشجویان: مطمئن نیستم که اصالت و وزن سیاسی - اجتماعی این قضیه آن قدر باشد که بشود از دانشجویان دانشگاه های دیگر هم توقع عکس العمل داشت.
برای احترام به قوانین این نظر دهی از دوستان گرامی
آریو برزن،
بیداد،
سیروس،
صوفیانه و
نیما و یا هر دوست دیگری که مایل است دعوت می کنم اگر دوست دارند در این باره نظرشان را بگویند. (البته از آوردن نام دوستانی که قبلا توسط دیگران دعوت شده اند خود داری کرده ام.) ء