لطفا به فضای شخصی افراد احترام بگذارید. کج اندیشی را آن قدر متاع بازار نکنیم که با کنایه و نیشخند برای حذف کسانی که با بالاترین خداحافظی می کنند فاتحه ی تمسخر بخوانیم. بیاییم لطفا احترام را این قدر بی احترام نکنیم.ء
۱۳۸۶ دی ۶, پنجشنبه
بالاترین را مصادره ی شخصی نکنیم
لطفا به فضای شخصی افراد احترام بگذارید. کج اندیشی را آن قدر متاع بازار نکنیم که با کنایه و نیشخند برای حذف کسانی که با بالاترین خداحافظی می کنند فاتحه ی تمسخر بخوانیم. بیاییم لطفا احترام را این قدر بی احترام نکنیم.ء
۱۳۸۶ آذر ۲۲, پنجشنبه
استفاده از "ي" عربی در خبرگزاری ها و سایت های فارسی
مشکل دیگر البته بر می گردد به پدیده ی کپی کردن. سایت های فراوانی هستند که مطالبشان را عمدتا با کپی کردن تهیه می کنند مثل سایت امروز. در این گونه سایت ها هیچ هماهنگی یی دیده نمی شود. یا مثلا با وجودی که سایت قالیباف خودش از نوشتار فارسی "ی" استفاده می کند ولی مطالب وارداتی اش "ي" عربی هم دارد. در زیر لیست کوتاهی از برخی سایت ها را می گذارم.
برخی از سایت هایی که از "ی" فارسی استفاده می کنند:
خبرگزاری مهر
وب نوشته های ابطحی
سایت نوروز (مشارکت)
سایت هاشمی رفسنجانی
سایت نواندیش
وبلاگ محمود احمدی نژاد
سایت دیپلماسی ایرانی
سایت رادیو زمانه
مکتوب (مهاجرانی و کدیور)
قهوه خانه (سید حسین مرعشی)
ملی مذهبی فارسی
برخی از سایت هایی که از "ي" عربی استفاده می کنند:
خبرگزاری ایسنا
خبرگزاری فارس
خبرگزاری ایرنا
وبلاگ احمد شیرزاد
وبلاگ معصومه ابتکار
سایت عبدالکریم سروش
وبلاگ مصطفی معین
سایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سایت شیرین عبادی
برخی سایت های سرگردان که از هر دو "ی" فارسی و عربی استفاده می کنند:
سایت امروز
سایت تابناک (بازتاب سابق)
سایت فردا
سایت سید محمد خاتمی
آینده (عباس عبدی) خلاصه ها فارسی اصل مقاله عربی
سایت سید مصطفی تاج زاده
انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران
سایت انتخاب
سایت میزان (نهضت آزادی)
امیدوارم این نوشته به آگاهی بیشتر در باره ی نوشتن "ی" بیانجامد و بخصوص خبرگزاری های رسمی هر چه زودتر نسبت به فارسی کردن نوشتارشان اقدام کنند.
۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه
سیاست به زبان بچه فهم
پسر: «بابا، معلممون خواسته در باره ی سیاست یک چیزی بنویسم ولی من از سیاست هیچی نمی دونم.»
پدر: «سیاست مثل خونه ی خودمون می مونه. من نان آور خونه ام پس من سرمایه دارم. مادرت مسئول خرج کردن پوله، پس کار دولت رو می کنه. سعی ما برآورده کردن نیاز های شماهاست. پس شما مردم هستید. خدمت کار خونه هم طبقه ی کارگر است و برادر نوزادت هم آینده است. خوب حالا متوجه شدی؟»
پسر: «راستش هنوز مطمئن نیستم. باید در باره اش فکر کنم.»
همان شب گریه ی برادرش او را از خواب بیدار کرد و پسرک رفت ببیند چه اتفاقی افتاده است. معلوم شد که بچه ی بیچاره حسابی خودش را خیس کرده و مادرش هم در خواب سنگینی بود و اصلا متوجه این گریه ها نبود. پسر بلافاصله رفت سراغ خدمت کار تا او را بیدار کند ولی وقتی از سوراخ کلید نگاه کرد دید باباش و خدمت کاربغل هم خوابیده اند و اصلا متوجه در زدن های او نیستند. پسرک هم به اتاقش برگشت و خوابید.
روز بعد پسر رو به پدر کرد و گفت: «بابا فکر می کنم حالا بدونم سیاست یعنی چی؟»
پدر: «آفرین پسر خوبم! خب بگو ببینم سیاست یعنی چی؟»
پسر:«در حالی که سرمایه دار ترتیب طبقه کارگر رو می ده دولت در خواب سنگین به سر می بره و کسی مردم رو تحویل نمی گیره و آینده هم خرابکاری کرده و پر گ..ه!»ء
۱۳۸۶ آذر ۱۷, شنبه
یکی از شاهکارهای فرهنگی انقلاب: آقا زاده ها
اما جمهوری اسلامی شاهکار دیگری هم دارد از این قرار: یک نفری انتخاب می کند که به جبهه برود (به هر دلیل: شما حق ندارید دلایل منفی یی نظیر بی کاری، تهییج احساسی ... وارد کنید وگرنه شما هم وطن پرست نیستید و هم ضد ولایت فقیه هستید) (و یا حتی در یک هواپیمای بنشیند و کشتانده شود) و جان عزیزش را از دست بدهد (باز لازم نیست منفی بافی کنید که چرا بجای مین روب از این بیچاره ها استفاده می کردند! مثل اینکه شما کلا با اسلام مشکل دارید!) به هر حال ایشان شهید می شوند.
من تمام وجودم برای این شهیدان احترام است چرا که از مرزهای عزیز ایران مان حفاظت کردند. اما یک نکته: جمهوری اسلامی چنین تشخیص داده که به جای این که آسایش زندگی خانواده ی این عزیزان را تامین کند فرزندان شهیدان باید انیشتن شوند. پس اینان باید حتما به دانشگاه راه پیدا کنند و فیثاغورث و بقراط و سقراط شوند. آن وقت است که این یادگاران عزیز نه فقط با نمره های کم که بسیار گاه با نمره های منفی وارد دانشگاه می شوند تا راه پدر را ادامه دهند! (و البته اغلب هم این کار را می کنند چون باید با تمام سیستم دانشگاهی و اساتید وارد جنگ شوند تا نمره ی قبولی را با غیرتی اسلامی بگیرند). به عبارتی چنین به نظر می رسد که اینان همه «بسیج» شده اند تا همان کارهای پدران خویش را دنبال کنند و در دانشگاه مشق نظامی کنند و جنگ کنند و روی مین بروند (البته نه علیه دشمن که علیه هم وطنان خود!). بسیاری از اینان امروز دکتر و مهندس هستند و به من چه که علم بهتر است یا بسیج!
یادک اول: من شخصا کسانی را می شناسم که برادر (خواهر) و یا فرزند شهید بودند و هیچگاه از سهمیه های دانشگاهی استفاده نکردند و اتفاقا چون آدم های مستعدی بودند تا بالاترین مدارج هم پیش رفتند.
یادک دوم: برخی از این سهمیه ها استفاده کرده اند ولی بدون این سهمیه ها هم لیاقت علمی تحصیل در دانشگاه را داشته اند و اتفاقا بدنبال جنگ آفرینی نیستند.
یادک سوم: کاش می شد کارنامه و بهره وری دکتر و مهندس های سهمیه ای را پیدا کرد و دید آیا همان قدر که پدران و یا برادرانشان افتخار آفرینی کردند آن ها نیز موفق بوده اند یا ...ء
۱۳۸۶ آذر ۱۴, چهارشنبه
غیر مومنان کوپن بهشت مومنان نیستند
واقعیت این است که بزرگترین شکنجه ها و قتل ها و خشونت های تاریخ به نام دین و به دست مثلا مومنان صورت گرفته است، چه در غرب و چه در شرق. با پشتگرمی به ایمان آسمانی کلی ظلم های زمینی رفته است. با همین پشت گرمی است که بسیاری از مومنان ته لهجه ی سخنانشان وقتی با غیر مومنی صحبت می کنند تحقیر و تمسخر و یا حداقل ترحم است. آن ها هیچ گاه گمان نمی کنند که از موضع برابر با او صحبت می کنند. برخی مومنان خود را منتسب به آسمان و غیر مومنان را گمراهان شایسته ی هدایت و یا خیره سران مستوجب عذاب می دانند. بدیهی است که در چنین فضایی نمی توان با چنین مومنانی که خود را موظف می دانند تا همه را به زور با خود به بهشت ببرند گفت و گوی سالمی داشت.
اگر کسی به دیگری صرفا به عنوان کوپن بهشت رفتن نگاه کند با دلال دلار فرق چندانی ندارد. انسان را باید فقط برای انسان بودنش دوست داشت و نه برای تکلیف.
نکته: البته این یک سوی قضیه است. آز آن سو نیز کسانی هستند که رفتارشان با مومنان بس خطاست که در نوشتاری دیگر خواهم گفت.ء
۱۳۸۶ آذر ۱۱, یکشنبه
سئوالی برای کاربران بالاترین پیش آمده است. لطفا بعد از چند دقیقه تلاش کنید پاسخ دهید! ممنونیم.

فقط در یک خط: از این همه پیغام های خطای سرور (مشکلی برای سرور بالاترین پیش امده است ...) و باز نشدن صفحه ها و سرعت آزارنده ی بالاترین خسته شده ایم. امیدواریم این خستگی را درک کنید.
توضیح: الان حدودا دو هفته است که سرور بالاترین ساعت ها از کار می افتد و وقت کاربران زیادی در سرتاسر جهان بیهوده تلف می شود. اگر مدیران به هر دلیلی نمی توانند به اوضاع بالاترین رسیدگی کنند بهتر است با احترام به وقت و حساسیت کاربران این نکته را به اطلاع همه برسانند.
۱۳۸۶ آذر ۸, پنجشنبه
کودک آزاری؟!

مثلا لینکی در بالاترین است که برای عکس بالا تیتر «کودک آزاری» را انتخاب کرده است. گویی کودکان غربی در یک خلا بزرگ می شوند و یا اینکه هیچ پدر و مادری هیچ چیزی را به آن ها یاد نمی دهند و یا مثلا تحمیل نمی کنند. عزیز جان پدر و مادری که فرزندشان را سکولار بار می آورند همان قدر تحمیل گرند که پدر و مادری که فرزندشان را مذهبی بار می آورند. هر دو به او جهت می دهند و فرقی بین این دو نیست. هر پدر و مادری بهترین سرنوشت را برای فرزندش می خواهد و با توجه به قضاوت خود سعی در هدایت فرزندش به آن سو دارد. دیگران می توانند با آن جهت موافق و یا مخالف باشند ولی متهم کردن پدر و مادرها به کودک آزاری به خاطر زدن یک سربند از انصاف به دور است. بر اساس این لینک و این نگاه انگار تمام دنیا را کودک آزارن پر کرده اند و تمام ماها نیز فرزندان کودک آزاری هستیم.
بیاییم به خاطر مخالفت های سیاسی معناها را سبک و لوث نکنیم. این گونه تیتر زدن به نظرم توسعه ی خشونت و تشویق به تقسیم جامعه است.ء
پ.ن. واقعیت این است که زیر نویس فارس (کودک بسیجی) همان قدر تحمیلی و غیر واقعی است که تیتر لینک بالاترین(کودک آزاری).ء
۱۳۸۶ آذر ۵, دوشنبه
روزی روزگاری یک شکم و بود و یک ...

جالب این که آدم و حوا به خاطر شکم از بهشت اخراج شدند و بعد اولین تنبیه آن ها نمایان شدن زیر شکمشان بود. اما جالب تر این است که خداوند در قران وقتی می خواهد بندگانش را به بهشت مژده دهد تمام جایزه هایش ازهمین جنس است. مثلا نمی گوید انسان کامل می شوید و یا اینکه همیشه در حال نماز و دعا خواهید بود و از نماز خواندن لذت می برید. بجایش می گوید جوی های عسل و شیر دارم و حوری های دست نخورده. (بقیه اش با شما.)ء
۱۳۸۶ آذر ۴, یکشنبه
افتخار کردن؟!
در گوشی: راستی نباید از خالق انسان و جن و جهان پرسید مقصر این کشت و کشتار ها کیست؟ چرا موجودی چنین آفریده است؟
۱۳۸۶ آذر ۱, پنجشنبه
جوک تکراری هستی
۱۳۸۶ آبان ۲۶, شنبه
تفاوت غربی ها و شرقی ها
سایت طراح اصلی این طرح ها را در اینجا ببینید. ایشان نمایشگاه بزرگی از طرح هایش نیز تشکیل داده است.ء
در اين طرحها تفاوتهاي جوامع اروپايي و جوامع آسيايي به خصوص چين به تصوير کشيده شده که به نظر من بسيار جالبند.ء
شرقيها (آسيا) <-- قرمز

Way of Life (روش زندگي)

Punctuality (وقت شناسي)









Three meals a day (وعدههاي غذايي)





۱۳۸۶ آبان ۲۲, سهشنبه
پسر احمدی نژاد و خبر دزدی خنده دار رجانیوز

۱۳۸۶ آبان ۲۰, یکشنبه
رییس جمهور با ادب حق مسلم ماست

۱۳۸۶ آبان ۱۷, پنجشنبه
یک سئوال تکنیکی چهار بی جوابی
الف: برنامه نویس «اکثرهم لایومنون» و «اکثرهم لا یعقلون»
ب. برنامه نویس آنتی ویروس «جهنم» (نسخه ی «سوزان»)
پ. موارد الف و ب
ت. خفه شو هکر کافر!ء
۱۳۸۶ آبان ۱۶, چهارشنبه
عجز و لابه های دختر دلشکن تر از آن است که آلت لعنتی برانگیخته ی انسان را نخواباند
DivShare File - Jenaayat.wma
1. اولین نکته این است که اگر این کار از جانب مهاجران افغانی صورت گرفته باشد نباید آن را پوشاند. این که این تجاوز ممکن بود از جانب ایرانی ها نیز صورت بگیرد دلیل نمی شود که ایرانی ها توقع نداشته باشند که مهمانانشان قدر میزبان بدانند و او را از کرده ی خویش پشیمان نکنند. همان طوری که اکثر ایرانی های خارج از کشور حتی اگر شهروند آن کشور مهمان هم باشند اغلب با احتیاط بیشتری رفتار می کنند و اگر هم خطایی بکنند تمام رسانه ها آن را بزرگ نمایی می کنند. این شرط مهمان بودن است و اگر برای این قدر ناشناسی رگ گردنی هم به غیرت برآمد نباید دیگران را به عام بودن متهم کرد و قیافه ی سوپر روشن فکری گرفت. با نادیده گرفتن مشکل، مشکل حل نمی شود. انسانیت البته چیز خوبی است و نژاد پرستی هم البته چیز بدی است ولی خاطره ی چندین ساله ام می گوید که من خشن ترین تصویه حساب ها و جرم ها را بارها و بارها اولین بار از جانب جمعیت مهاجر افغانستانی شنیده ام که روحیه ی ایرانی را سخت مجروح و متعجب کرده است. مگر مهمان نوازی و یا نژاد پرست نبودن به معنی مدارا کردن با هر رفتار خشن و هر جرم و جنایت است؟
2. گرچه شاید حضور این دختر در جمع این عده عذب اشتباه باشد ولی هرگاه قانون پشتیبان افراد باشد و جامعه بر مدار احترام به آدم ها و قانون بچرخد آن وقت حتی چنین سبک سری هایی نیز با چنین شقاوتی روبرو نخواهد شد.
3. فیلم بسیار تلخ و دل آزارست. امیدوارم این افراد مجازات شوند هم به این دلیل که افغانستانی اند (اگر هستند) و حد مهمانی را نگاه نداشته اند و هم به این دلیل که حد انسانی رحم و شفقت را نیز زیر پا گذاشته اند. من هیچ نشانی از حشری بودن و سکس زده بودن در آن ها ندیدم که دیوانگی جنسی را مقصر بدانم. دختر پوشیده را به زور لخت کردن و او را چند نفری به ذلیلی کشاندن که خارج از کنترل نیست و قربانی را مجرم نمی کند. می دانم نمی شود از ظاهر قضاوت صائبی صورت داد ولی عجز و لابه های دختر بسیار دلشکن تر از آن است آلت لعنتی برانگیخته ی مردی را نخواباند و به جایش مردانگی اش را برنیانگیزد. بخصوص که به صورت جمعی چنین فجیعی را مرتکب می شوند و چند نفر یک ضعیف تر از خودشان را چنین به خواری وا می دارند بسیار دردناک است. بعضی ها می گویند مسئله را ا حساسی نباید کرد. شرح داد و درد کسی را گفتن عین حکم عقل است تا دیگر چنین تجاوزاتی صورت نگیرد.
4. اینکه این مجرمان فیلم شقاوتشان و استغاثه های تلخ دختر را به تماشای دیگران گذاشته اند بیشتر از هر چیزی آن ها را مستحق بدترین مجازات ها می کند. چرا که حتی اگر آن عمل خارج از کنترل بوده باشد (که من قاطعانه معتقدم که اصلا هم خارج از کنترل دیده نمی شود) پخش فیلمی از کثافت کاری اشان نشانه ی آشکاری از وقاحت و سخت دلی اشان است که اتفاقا اگر غیر ایرانی باشند آن وقت این جسارتشان به معنای واقعی سزاوار اشد مجازات است. چرا که به این ترتیب آگاهانه به بلایی که سر دختر ایرانی آورده اند افتخار کرده اند و زاری و خواری او را به شادی نشسته اند. اتفاقا این کثیف ترین نوع نژاد پرستی است.
اما دو نکته ی حاشیه ای:
الف. حالم بد می شود وقتی می بینم هر چه که پیش می اید عده ای بلافاصله می روند سر صندوق فحش هایشان به رژیم. یعنی نمی شود یک مسئله را بدون فحش و فحش کاری به آخوند ها بررسی کرد؟ چرا تمام بحث های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را با توسل به سیاست مسدود می کنیم؟ بله بسیاری از ما از این رژیم ناخرسندیم ولی همه چیز را به این بن بست کشاندن کمکی نمی کند.
ب. دوستان آرمان گرا لطفا کمی هم روی زمین باشیم: از جامعه ی ایرانی که خودش با خودش مشکل دارد توقع داشته باشیم مثل سوئدی ها و هلندی ها با خارجی هایش رفتار کند آن قدر خنده دار است که جوک های عربی و ترکی و لری که بین هم می گوییم و می خندیم (و البته در بحث های روشن فکرانه خلافش را وانمود می کنیم) و یا نوارهایی که از ملای حسنی با لهجه ی ترکی پر می کنیم و در اینترنت هم پخش می کنیم. خودمان که این کاره ایم دیگر برای دیگران استراتژی ندهیم لطفا. ء
۱۳۸۶ آبان ۱۳, یکشنبه
یا این حرف غلط است یا اسلام دین تنفر است

1. در صورت درست بودن ثابت می شود که اسلام دین تنفر به غیر مسلمانان است که گمانم آنانی که کمترین آگاهی را از انسان و اسلام دارند شاید چنین گزاره ی تندی را نپذیرند. چرا که اگر اشاره به جنگ ها و تاریخ اسلام باشد که آن گاه مسیحیت هم از این گونه حوادث بی شمار دارد و همچنین یهودیت.
2. درصورت غلط دانستن آن (که نه فقط به دلایل تاریخی بلکه به دلیل عقل سلیمی که کلا مطلق گویی ها را برنمی تابد این گزاره غلط است) آنوقت چند امکان باقی می ماند:
الف: این نقل قول اشتباه است و سندیت ندارد. آن وقت باید دید چه نقل قول های فراوانی دیگری از ایشان و دیگران نقل می شود که بی سند است. و گذشته از آن اگر در عصر اسناد و ارتباطات به این راحتی از کسی که فقط حدودا 18 سال پیش فوت کرده می شود اینگونه نقل قول کرد باید دید با چه عقلی می شود به درستی روایات و احادیث اعتماد کرد.
ب. امام خمینی دانش کافی از اسلام نداشته و فهمش از اسلام اشتباه بوده است. در آن صورت در موقعیت رهبری ایشان بر یک نهضت مذهبی اشکال بزرگی وارد است و پایه های بسیاری از اصول انقلابی و اسلامی سست خواهد شد و چه بسا باید به تمام درگیری هایی که ایران و مسلمانان پیرو ایشان با دیگران داشته اند دوباره نگریسته بشود و خواندنی تازه از آن ها صورت بگیرد.
ج. پیرو جنگ طلبی های اخیر احمدی نژاد حالا هر کس بخواهد برای خودش یک پوستر چاپ می کند و به خیابان می آید وهوس هماورد طلبی می کند و از هر کس دلش خواست نقل قول می کند و با همه عالم هم سر جنگ دارد.ء
۱۳۸۶ آبان ۱۱, جمعه
To Err Is Divine

۱۳۸۶ آبان ۱۰, پنجشنبه
مسخره ها!
۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه
عنوان نویسی یا عشق در نگاه اول
اغراق نیست اگر بگوییم سرخط یا همان تیتر در دنیای رسانه ها مهمترین کار است. تیتر می تواند مس را طلا نشان دهد و یا طلا را تا حد مس نزول دهد. تیتر یک نوع بازی ذهنی است با مخاطب که اگر به خوبی انجام شود رابطه ی بین اثر و مخاطب را تضمین می کند. تیتر می تواند گویا و یا مبهم باشد. ولی اگر یک عنوان آنقدر گویا باشد که لذت کشف و درگیری مخاطب با اثر را از او بگیرد (به عبارتی به شعور او بی توجهی کند) بی اثر و ناخوب می شود. همچنین اگر آن قدر مبهم باشد که مخاطب را در گیجی تمام رها کند باز از رسیدن به مقصد دور می ماند.
خلاصه آن که تیتر نه باید کاملا عریان باشد و نه کاملا پوشیده. تیتر باید عشوه گری کند: هم دل ببرد و هم روی ببندد. گاهی نیز شاید به مغازله ای کوتاه راضی شود. و یا حتی می توان دید تیترهایی که یکسره با مخاطب نرد عشق می بازند و چونان چشمانی سحار چنان مخاطب را در خویش اسیر نگاه می دارند که دیگر نه امکان و نه حاجتی به بیشتر و پیشتر رفتن می ماند.
تا بعد ...
نکته: از صدها نکته چند گفتم که از نگفتن شاید بهتر باشد. بهتر گویان دریغ نکنند.ء
آقای احمدی نژاد ببینید چگونه ایران و ایرانیان را سخره ی دیگران کرده اید!
و البته پیشرفت های علمی اتان نیز در ستون علمی اینگونه معرفی شده است:ء
و در پایان ببینید از شخص شما (که به هر حال نماینده ی رسمی مردم ایران شناخته می شوید) چه شناسنامه ای ارایه شده است. حتما به این ها افتخار می کنید! نه؟
برای واضح تر دیدن عکس ها روی آنها کلیک کنید.
آدرس اینترنیت این روزنامه اینجا
۱۳۸۶ آبان ۸, سهشنبه
شاه عربستان با 6 هواپیما و 400 مشاور مورد استقبال شاهانه قرار گرفت اما بی بی سی هیچ خبری ندارد
سئوال: چرا سفری به این مهمی که تمام دولت عربستان و انگلستان برای انجام ان بسیج شده اند با سکوت خبری و بی اعتنایی بی بی سی فارسی مواجه شده است؟ یعنی آیا واقعا در عصر ارتباطات بده و بستان سیاسی آن هم به این آشکاری با چراغ خاموش ممکن است. عکس های زیر را از دو صفحه ی انگلیسی و فارسی بی بی سی گرفته ام. در صفحه ی فارسی اصلا خبری در این باره نیست گرچه در صفحه ی جهان اشاره به روابط بریتانیا و عربستان شده است ولی در صفحه ی انگلیسی در دوجا به آن اشاره شده است.
و مسئله دیگر این که: وقتی کشوری که هم اکنون در عراق امریکاییان و انگلیسی ها را می کشد (در یازدهم سپتامبر آمریکاییان را کشت و در افغانستان امریکایی ها و انگلیسی ها و بقیه ی نیروهای ناتو را می کشد و بن لادن و گروهش در پاکستان به ریش آمریکا و همه می خندند) مسئولانش چنان عمل می کنند که اجازه می یابند دو روز بعد از انفجار یازده سپتامبر تمام وابستگان بن لادن و دیگر خانواده های مظنون را با اجازه ی مخصوص دولت آمریکا از آمریکا خارج کند و به عربستان برگردند و انگلیس چنین با شکوه از پادشاهش استقبال می کند این یعنی حفظ منافع ملی و با تدبیر و سیاست عمل کردن. آیا گوش شنوایی هست؟


قیصر امین پور: دلی سربلند و سری سر به زیر/ از این دست عمری به سر برده ایم

یک گفته اش را بیش از هر چیزی به خاطر دارم چیزی که بیشتر از شعر و شاعری است. نکته ای که هر روزه به کارمان می آید و زیبنده است که اگر کسی این را وقتی یاد آورد یاد قیصر امین پور فقید و بزرگ بیافتد:
صحبت از شعر بود و قواعد شعر و وزن و قافیه و ردیف که درست کردنشان کنار هم چقدر سخت است. صحبتش این بود که اگر کسی به این قواعد خو کند دیگر برایش آسان خواهد شد و چه بسا همان چیزهایی که روزی دست و پا گیر بودند اتفاقا راهگشا شوند و باعث خلاقیت و زایش. مثالی که می زد همان است که همیشه در ذهنم مانده است. می گفت یادتان می آید کوچک که بودیم و تازه می خواستیم نوشتن را یاد بگیریم باید روی خط می نوشتیم و چقدر این خط ها را ناسزا می گفتیم چون باعث می شدند خط های کج و و معوج ما ناهموار به نظر برسد و صد آفرین نگیریم؟ آنقدر کج و معوج نوشتیم و از دست این خط های راست مزاحم عصبانی شدیم تا بالاخره یاد گرفتیم که روی خط بنویسیم. طرفه آن که بعد از اینکه یاد گرفتیم روی خط بنویسیم حالا که سال ها از آن خردسالی گذشته است چنان به آن خط ها خو کرده ایم که جز بر روی خط نمی توانیم بنویسیم و اگر آن خط ها نباشند کج و معوج می نویسیم!
شعرش نیز همین گونه بود مثال های درون شعرش نیز به سرعت با تجربه هایمان رابطه برقرار می کنند گرچه زاییده ی خیالی قوی و تخیلی شاعرانه اند. او همچنین به خوبی توانست واژه ها و عبارت های کوچه خیابانی و ظاهرا غیر شاعرانه را اکسیر شعر و ادب بزند و در شعر استفاده کند. مثلا واژها و ترکیب های «سراپا، لب پنجره، داغ دیدن، گرده، گواهی خواستن، نشمردن، عمری به سر بردن» همه واژه ی بسیار صمیمی کوچه و خیابان است که سر از غزلی در آورده اند ماندگار و نامیرا. به مدد این غزل و غزل های اینچنین زندگی روزمره امان قدر و قیمت شاهانه تری یافته است. گرچه امروز همه از نبودنش سرپا زرد و پژمرده شده ایم و چو گلدان خالی لب پنجره/ پر از خاطرات ترک خورده ایم.
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي، لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
اگر خون دل بود، ما خورده ايم
اگر دل دليل است، آورده ايم
اگر داغ شرط است، ما برده ايم
اگر دشنه دشمنان، گردنيم!
اگر خنجر دوستان، گرده ايم؟!
گواهي بخواهيد، اينك گواه:
همين زخمهايي كه نشمرده ايم!
دلي سربلند و سري سر به زير
از اين دست، عمري به سر برده ايم
زنده یاد قیصر امین پور
۱۳۸۶ مهر ۳۰, دوشنبه
فقر و تحقیقات علمی

دوستی تعریف می کرد وقتی یک پروفسوری که صاحب نظر توسعه ی روستایی بود در یکی از روستاهای اندونزی می پرسد ما در باره ی توسعه ی اینترنت برای پیشرفت کار شما ها تحقیق می کنیم. شما وضیعت ارتباطاتتان چطور است؟ کشاورز جواب می دهد: «شما فقط یک دوچرخه به من بدهید که بتوانم تا ده بغلی بروم و به خواهرم سر بزنم همه چیز حله!»ء
۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه
انسانیتی که در هیچ کتاب مذهبی یی نوشته نیست
روزی زودتر از معمول به شرکت رسیدم و از دیدن آن همه جای پارک خالی ذوق زده شدم و در نزدیک ترین جا پارک کردم. البته در راه یکی از همکاران اسکاندیناویایی ام را هم دیدم که ظاهرا زودتر از من رسیده بود و ماشینش را خیلی دور پارک کرده بود و داشت فاصله ی دور میان ماشین و شرکت را پیاده می آمد. وقتی در شرکت دیدمش پرسیدم: «حتما به پیاده روی علاقه مندی که آنقدر دور پارک کرده بودی وگرنه جای خالی پارک نزدیک شرکت زیاد بود.» و او گفت:« نه اتفاقا چون زود آمده بودم و فرصت برای قدم زدن داشتم دور پارک کردم تا جا برای کسانی که دیر می آیند باشد و نگران جای پارک نباشند. جای پارک نزدیک برای کسانی که دیر می آیند خیلی بیشتر اهمیت دارد.ء
۱۳۸۶ مهر ۲۵, چهارشنبه
نامه ی قدردانی ته گشاده به احمدی نژاد و دیگر مسئولان محترم و مقدس
مسئولان محترم و مقدس!
سلام بر شما و بر زهرای اطهری که بعد از 1400 سال ما همچنان کینه ی ظلم های رفته بر او را به دل داریم و زهرای کاظمی را بی درد فراموش می کنیم.
و بدین وسیله جناب احمدی نژاد! و مسئولین مقدس! از زحمات 27 ساله ی شما درایجاد مملکتی که امتش در همین دنیا و خیلی زود سر از بهشت در می آورند (ساکنان بهشت زهرا، بهشت رضا، ... که یا در جبهه ها بالغ و فهمیده و شهید شدند و یا در جاده های مرگ با عزاییل تصادف کردند و سفر آخرت را میان بر رفتند! و یا گاهی نیز با هواپیما با بلیط یک سره در فرودگاه بهشت به زمین نشستند! ) و قبرستان هایش از شهرهایش آباد تر است (می توان با مترو به مرقد امام رفت ولی قطار شهری مشهد سال هاست در جریان است) و جاده هایش از تمام مناطق جنگی افغانستان خطرناک تر است و هر سال به اندازه یک زلزله ی عظیم کشته می گیرد و چند ها میلیون از سر شکم سیری از مملکت آواره شده اند و در داخل پول نفتش چنان غلیظ سر سفره ها رفته که مردم یا مجبور شده اند به مشروبات الکلی ویا گرد و هشیش و شیشه و گراس پناه ببرند تا از بوی آن خلاص شوند ویا کلا سفره ی بودار و خالی را دور انداخته اند و شب سر گرسنه بر سنگ می گذارند و شاید گاهی هم سنگسار می شوند تشکرمی کنم. شما در ثواب تمام این ها شریکید و زبان نمی تواند به درستی قدرتان را بشناسد.
مسئولان بسیار دلسوز و تاریخ ساز!
ما به مفاخر این کشور افتخار می کنیم و از شما تشکر می کنیم که با سخاوت اسلامی مولانایمان را به ترک ها بخشیده اید و در عوض با غیرت تمام می خواهید اسم خلیج فارسمان را بگذارید خلیج مسلمانان. الحق و الانصاف که زبان ما از قدردانی قاصر است.
ای بزرگ مدیران!
ما از این که در آزادترین کشور دنیا زندگی می کنیم از اوج شادی (بیشترمان که رایحه ی خوش خوش خدمتی بلد نیستیم) ستاره دار و اخراج و روان نژند شده ایم و از افسردگی یا خودمان را تحریم می کنیم یا شما را تکریم می کنیم یا پرچم تمام دنیا را آتش می زنیم و یا از دستمال های مخصوص برای مایه داران دنیا استفاده می کنیم خرسندیم. ما به شما افتخار می کنیم که از ترس شیطان در توالت قایم می شوید و یا اینکه فکر می کنید می شود کشورها را با پاکن از نقشه ی جهان پاک کرد.
اما...
عدالت گستران و شیفتگان خدمت!
بدانید و آگاه باشید که ما ملت احمق تلقی شده ی ایران به هیچ وجه تحت تاثیر تبلیغات مسموم استکبار جهانی قرار نمی گیریم و به نیروهای دشمن اجازه نمی دهیم حقایق را تحریف کنند و یا تفسیر های ناصواب ارائه دهند. مثلا ما نمی گذاریم بفهمند که خانم دکتری که خودش را از دست ماموران جمهوری اسلامی وعدالت اسلامی حلق آویز کرد بیست هفت ساله (زاده و پرورده ی انقلاب و) دقیقا هم سن انقلاب بوده و نامش زهرا بوده . اصلا به دیگران چه که چرا وقتی اسم کسی را زهرا و یا ابولفظل و یا حسین و یا فاضل می گذاریم زهرای اطهر و ابوالفظل عباس نمی شوند و بجایش می شوند اراذل و اوباش و یا می شوند زهرای امیر ابراهیمی و یا زهرا ی کاظمی و یا این زهرای آخری که نزدیک بود آبروی مسلمین جهان را ببرد. ( راستی اگر از آن خانه های عفافی که در کرج ساخته بودیم بیشتر می ساختیم بهتر نبود؟)
مسئولان محترم و مقدس!
حرف زیاد است ولی از آنجاییکه این نامه ته گشاده است و قرار است دیگران نیز در این نامه نگاری سهیم باشند بگذارید به این اندک قناعت کنم و از دیگر آحاد امت اسلامی دعوت کنم تا مراتب تشکر و سپاس خود را از زحمات تاریخی شما بنگارند به سرعت برق به شما برسانند. به جناب هاشمی رفسنجانی (یکی از استوانه های انقلاب) تاسی می کنم و می گویم:
والسلام و علی من التبع الهدی
حرف حساب
دوستان ملا حسنی در کانادا، کمانگیر، سیروس، فروغ، حسام، شاهولی، عبدلعلی، بهرنگ، فرزاد، پلنک، عیار، کوهیار، داور خان، الپر، عزیز دوردونه، سرزمین آفتاب، مونا، بهرام داهی، و ... اگر دوست دارند دست به کیبورد ببرند و تقدیر نامه اشان را بنگارند. قرار نیست الزاما بازی یی یا چیزی شود فقط فکر کردم شاید محمل مناسبی برای گفتن برخی چیز ها باشد.ء
مهرورزی اسلامی: می توانید خودتان را حلق آویز کنید قبل از اینکه ما شما را اعدام کنیم
1. مگر ازدواج موقت یک امر توصیه شده نیست. مگر یک بوسه در ازدواج موقت به ا ندازه ی یک حج عمره نیست؟ مگر غیر از این است به فتوای اکثر مجتهدین اسلامی وقتی دختری بالغ و رشیده و عاقل باشد برای ازدواج موقت به شرط حفظ باکره بودن حتی اجازه ی پدر شرط نیست؟ (به همان منبع بالا مراجعه کنید)
2. پدر این خانم دکتر روز بعد ا ز دستگیری از جریان مطلع می شود. به چه دلیلی برای مثلا جرمی به این کوچکی این خانم جوان را از دسترسی به خانواده اش و یا یک وکیل محروم کرده اند؟ آیا اگر پدر این فرد قبلا آگاه می شد روایت دیگری از حادثه ی پارک نمی داد؟
3. اگربازداشت این مرحومه کاری قانونی بوده وی می باید در بازداشتگاهی قانونی و استاندارد نگهداری می شده است. وجود صندلی های متعدد و پارچه های تبلیغاتی در محل بازداشتگاه بیش از هر چیزی نشاندهنده ی نبود قانون در جایی است که کسی را به جرم کاری غیر قانونی بازداشت کرده اند.
4. یک جرم یک جرم است با مجازات هماهنگ و همسنگ با آن. چه برخورد رعب آور و خوار کننده ای با این خانم دکتر جوان باید شده باشد که او در عرض 24 ساعت تمام در های امید و زندگی را در برابرش بسته می بیند و خودکشی می کند؟ در شرایط انسانی می باید پیش از هر چیزی به آسیب روانی ایشان توجه می شد.
۱۳۸۶ مهر ۲۴, سهشنبه
شهرام ناظری الهه را به عنوان بزرگ زن آواز معرفی کرد
شهرام ناظری بعد از سپاسگزاری های مرسوم گفت:
می خواستم یک یادی از یکی از آوازه خوان های بزرگ ایران که از دستش دادیم و در این شهر {لندن} زندگی می کرده هنردمند بزرگ الهه یاد بکنم {دست زدن حضار} و بگم که ایشون در کار آواز یک خانم منحصر به فردی بودند برای اینکه ایشون فقط به سبک خودش می خوند و تقلید نمی کرد و این یک موضعیه که نصیب هر خواننده ای نمی شه در جهان که خودش رو پیدا کنه. به هر حال خواستم یک یادی از این بزرگ زن بکنم ...ءبرای شنیدن فایل صوتی اینجا کلیک کنید. دقت کنید که فایل صوتی است و می توانید آن را دانلود هم بکنید.ء
۱۳۸۶ مهر ۲۲, یکشنبه
ایران: هم پس رفت ارزش ها و اصول ها و هم تعطیلی دمکراسی و آزادی!
گفتم: چیزی بخوان
گفت : شرمنده ام .
يک سال است چيزي نگفته ام
گفتم : براي عاطفه اي که در ما مرده است .
رحم الله لمن يقرا الفاتحه مع الصلوات !!؟
امسال شعرها چنگي به دل نزد .
رباعي ها مثل هم بود .
بعضي خودشان را کشف کردند .
بعضي خودشان را باور کردند .
بعضي خودشان را گم کردند .
و بعضي در مصاحبه هايشان خود کشي کردند !؟
شاعران پروازي
هتل بازي
آدم هاي از خود راضي
دکه هاي سکه سازي
اصلا مردم حق دارند کاسه انوري را بر سرتان خورد کنند .
کارمندان هنر فقط گزارش کار پر مي کنند .
وقتي تابوت عاطفه بر زمين مانده بود
جمعي به جيغ بنفش مي انديشيدند
وبراي کشف زوزه صورتي
هفت مرتبه اليوت و اکتاويوپاز را ورق مي زدند .
چقدر وقت ما آدامسهاي بادکنکي شد !؟
بعضي شعرهايشان را
به مينا و آيدا و سوزي تقديم مي کردند .
احمق تر ها براي گرفتن نوبل - به شبکه هاي بي بي سي و واشنگتن دخيل مي بستند .
امروز هم بينش هنرمندان از سقف تالارها بالاتر نمي رود .
بهار براي مردم آواز مي خواند .
خدا براي مردم نقاشي مي کشد .
نقاشها فکر مي کنند زندگي يعني فتح قله پيکاسو !؟
خطاطها براي خدا خط و نشان مي کشند !؟
قصه نويسهاي شنگول
در زمستان هم حبه انگور مي خورند !؟
شاعران را ميل جاودانه شدن کور کرده است
شاپور خان اما عاشق فيلم هاي سرخپوستي ست
و اين را از افتخاراتش مي داند
که در آمريکا همبرگر را درست تلفظ مي کرده است !!؟
به خانه برمي گردم
تلويزيون دعاي نامها و نشانه ها دارد !!؟
بعضي اوقات خاموشي هم چيز بدي نيست !؟
امسال به ساعتهاي کاسيو اعتماد کرديم
و نماز صبحمان قضا شد .
امسال متولي هاي امام زاده و مسجد
با هم مسابقه گذاشتند
و همه
از رساله امام يک جور سوال دادند .
شرکت هاي ثبت نشده
سياست بازان لرد مستضعف
جيب برهاي با جواز
غولهاي پوشيده در لباس مذاهب
خجالت هم چيز نايابي است !!؟؟
باند ارتشا
باند زنا
اصلا گور پدر مال دنيا رياضت کش به ويلايي بسازد !!!؟؟؟
باري هر چه مي کشيم
از دست مرغ و بنز و ويلاست .
ما هر چه مي کشيم از اينهاست .
اصلا با اين طرح چطوريد ؟
جان دادن از ما - طرح اقتصادي از شما ؟؟!!؟
بيا به آفتابي نهج البلاغه برگرديم .
مولا ویلا نداشت .
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر سنگ به شکمش می بست .
امام سیب زمینی می خورد
البته به شما توهین نشود .
بعضی برای جنگ شعار میدهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه می روند ؟!؟
اردوگاه های فلسطینی را نگاه کن
ابوالفضل با مشک تشنه بر می گردد - صدای گریه رقیه را می شنوی ؟
راستی یاد شهیدان بیت المقدس بخیر
جهان آرا که بود ؟ حاج همت که بود ؟
حاج عباس از مال دنیا یک قران جیبی داشت
شهید خرازی
شهید نوری
شهیدان گمنام
بی یادنامه
بی سنگ قبر .
عاصمی پودر شد .
یوسف نوشته بود : خدایا یوسف هم شهید شد
اورا بیامرز.
اسماعیل وصیت کرد روی قبرش بنویسند :
پر کاهی تقدیم به آستان الهی !؟
امسال هیچ شاعری با حلق اسماعیل همصدا نشد
راستی شماره قطعه شهدا چند بود ؟؟!
مادرم دفترچه خدمات درمانی ندارد
و همیشه ابوالفضل به دادش می رسد .
او برای شهیدان اشک می ریزد
حلوا می پزد
و به ما یاد می دهد که چگونه شبهای جمعه
با چها رقاشق حلوای نذری سیر شویم !؟
او قبر شهیدان را با دست می شوید .
او نمی داند کادیلاک چه جانوریست
و داخل هواپیما چه شکلی است
اما خوب می داند
که شمشیر امام حسین از طلا نبوده است .
و امام زمان در جزیره خضرا نیست .
او قلبش برای انقلاب می تپد
و هر شب دعا می کند که پیروزی با امام باشد .
و آقا بيايد .
والسلام.ء
۱۳۸۶ مهر ۱۹, پنجشنبه
آپارتاید سیاسی، گدا پروری و رای سازی: رایحه ی خوش نفت برای احمدی نژاد و یارانش
ظاهرا پول نفتی که قرار بود سر سفره ها بیاید فقط قرار است صرف صدقه دادن و گدا پروری های نمک گیرانه و رای سازانه شود و نه سرمایه گذاری برای آینده ی کشور. پول نفتی که بجای ساختن زیر ساخت ها، صرف پول سکوت دادن به عریضه های بی شمار ایرانیانی می شود که دست از همه جا بریده فریاد محرومیت شان را در سفرهای استانی احمدی نژاد به کیسه ی نامه های نخواندنی یاران قیافه ی خوش خدمت می ریزند و می دانند جز شماری چند اسکناس چیز دیگری نصیبشان نمی شود. گویا پول نفت هم دچار آپارتاید سیاسی شده است و فقط راه بعضی سفره ها را بلد است!ء
۱۳۸۶ مهر ۱۲, پنجشنبه
آقایان مدیران! این مقدار هک کردن و ضربه زدن به اعتبار کاربران قابل قبول نیست
۱۳۸۶ مهر ۹, دوشنبه
احترام به 12 دقیقه ام!
۱۳۸۶ مهر ۶, جمعه
مضحکه ی بالینجر/احمدی نژاد یا آزادی بیان در آمریکا به شیوه ی شوروی
باری، بهانه ی این نوشته مقاله ای است که امروز در در لس آنجلس تایمز خواندم با عنوان: «مضحکه ی بالینجر و احمدی نژاد» که من را یاد یک لطیفه ی قدیمی انداخت: می گفتند یک آمریکایی و یک روسی با هم از آزادی بیان در کشورشان می گفتند. آمریکایی می گوید: «آزادی بیان در کشور ما آنقدر زیاد است که ما می توانیم برویم مقابل کاخ سفید و بگوییم مرگ بر ریگان و هیچ کس نیز کاری به کارمان ندارد.» در این لحظه فرد روسی بلافاصله می گوید: «اتفاقا در کشور ما نیز همینقدر آزادی هست: هر روسیی می تواند برود مقابل کاخ کرملین و بگوید مرگ بر ریگان و کسی کاری به کارش نخواهد داشت!» نویسنده ی مقاله لس آنجلس تایمز نیز هم با دلتنگی و گله داستان دانشگاه کلمبیا را چیزی شبیه این لطیفه می داند. خواند ن کل مقاله را توصیه می کنم ولی ترجمه ی فشرده ای از آن را اینجا تقدیم می کنم.
نویسنده ابتدا با اشاره به مقدمه نامناسب بالینجر و خونسردی احمدی نژاد و هو شدنش در باره ی همجنس گرا ها با طنزی پنهان به رضایت مندی حاضران از شهامت بالینجر و ارزش مندی آزادی بیان و توانایی گفتن حقیقت به قدرت مداران اشاره دارد. و بعد بلافصله می گوید: «این مضحکه را نمی توان جزو آزادی بیان و حقیقت گویی به قدرت دانست.» چرا؟
گرچه احترام جمع به احمدی نژاد در قضیه ی همجنس گراها کم شد ولی در پایان او سنجیده تر از میزبان اتو کشیده و ناپخته اش ظاهر شد و گفت: «ما وقتی مهمانی دعوت می کنیم به او احترام می گذاریم.»
البته مخاطب اصلی بالینجر رسانه ها، فارغ التحصیلان دانشگاه کلمبیا و سازمان های نگران یهودی بودند. وی می خواست نشان دهد که قرابتی با ترور دوستان و انکار کنندگان هولوکاست ندارد. می شود گفت که در کل هم احمدی نژاد و هم بالینجر به اهداف خود دست یافتند: احمدی نژاد در برابر قلدر مابی های آمریکایی چهره ای متین و خونسرد از خود نشان داد که باعث محبوبیت خارجی و حتی داخلی او خواهد شد. و بالینجر هم بخوبی مشخصه های قلدر مآبی بی حساب آمریکایی را به نمایش گذاشت که در ادبیات سیاسی به آن «شهامت» می گویند.
البته رسانه هایی نیویورکی (نیویورک تایمز و نیویورک سان) نمایش بالینجر را تحسین کردند و حتی خود بالینجر هم در گفتگو با خبرنگاران جلسه را «بهترین نمایش آزادی بیان» توصیف کرد.
که البته این ادعا اصلا درست نیست. زمانی می توان از حقیقت گویی به قدرت سخن گفت که قدرت از گفتگو در این باره طفره برود. مثلا اگر همین حرف ها را یک استاد ایرانی در داخل ایران گفته بود آن وقت می توانستیم عملش را دلیرانه بدانیم. و یا حتی اگر بالینجر جورج بوش را دعوت کرده بود و با همان زبان ناپاکیزه با او صحبت می کرد و بوش نیز با خونسردی از آن می گذشت و از عهده ی برخی سئوال های فیلتر نشده حاضرانی که از میان طرفدارانش انتخاب نشده باشند هم بر می آمد آنگاه می شود گفت که «بهترین نمایش آزادی بیان» اتفاق افتاده است. متاسفانه چنین چیزی در آمریکا اتفاق نمی افتد.
طرفه اینکه بوش نیز همچون احمدی نژاد اظهارات فراوانی دارد که می توان آن ها را مسخره، تحریک کننده، بی سوادانه و افراطی دانست (مثلا بیاد بیاوریم که بوش بارها نقش صدام حسین در حملات یازدهم سپتامبر را مطرح می کرد). و یا گفته های پوچ و جنگ طلبانه بوش در هنگامه ی شکست انتخاباتی جمهوری خواهان در انتخابات پیشین نمونه ی دیگری است.
اما چه سود؟ در این سرزمین آزادی بیان، نخبگان (از جمله دانشگاهیان) اغلب تبانی می کنند تا به حباب کوچک و امن رییس جمهور آسیبی وارد نشود. (و البته اگر باشند کسانی که ازیاد ببرند که باید وانمود کنند که امپراطور لباس بر تن دارد - چنان که اسفتان کولبر در سال 2006 در میهمانی خبرنگاران کاخ سفید چنان کرد و یا آنچه جیمی کارتر در مراسم خاکسپاری اسکات کینگ گفت آنگاه به شدت توبیخ می شوند که گفتاری «نامناسب» داشته اند.)
این هفته جهانیان دیدند که «دیکتور کوچک و بی رحم» ایران - آنچنان که بالینجر گفت_ محترمانه از پاسخگویی مستقیم به سئوالات دشمنانه ی دانشجویان طفره می رفت. چیزی که رییس جمهور کشور دمکراتیک ما انجام نمی دهد.
بسیار خوب، ما توانستیم به ایران نشان که چقدر آزادی داریم ولی بعد از خود تبریک گویی هایمان تمام شد بیاییم بشینیم و بیاندیشیم چرا ما خودمان از این آزادی های خیالی امان استفاده نمی کنیم.ء
گزیده ی کوتاهی از سخنرانی جیمی کارتر
بخشی از طنز انتقادی استیو کولبر
۱۳۸۶ مهر ۴, چهارشنبه
ظاهر و باطن شهر مقدس قم
آیا این تصادفی است که سابقه ی جستجوی کلمات مربوط به جنسیت و جنس مخالف در گوگل، شهر مقدس قم را در صدر تمام شهرهای ایران نشان می دهد؟ تا کی می خواهیم با سرکوب غرایز و خواست های طبیعی و سرپوش گذاشتن و سرکوب کردن آنها دنیا را به ا مید بهشت برای جوانانمان جهنم کنیم؟ تلخ تر این که این جستجو ها نیز نتیجه بهداشتی و درمانی یی ندارند و چه بسا چیزی جز حس گناه به جا نگذارد.
در زیر لیستی از کلماتی که در آنها شهر قم در صدر شهر های ایران آمده قرار می دهم. جالب است که در تمام این موارد، تهران که از آزادی اجتماعی بیشتری برخوردار است جز در یک مورد درلیست دیده نمی شود.
1. دوست دختر
2. مورد دوم
3. مورد سوم
4. مورد چهارم
5. مورد پنجم
6. مورد ششم
7. مورد هفتم
8. مورد هشتم
9. مورد نهم
10. مورد دهم
یادآوری: چون این لیست ممکن است در آینده تغییر کند و عکس گرفتن از همه ی اینها چندان راحت نیست لطفا در نظر داشته باشید که این داده ها در زمان ارسال پست صادق است.ء
۱۳۸۶ مهر ۳, سهشنبه
احمدی نژاد در سازمان ملل: من رسما اعلام می کنم که دوران مناسبات قدرت به جا مانده از جنگ جهانی دوم پایان یافته است
سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل که دقایقی پیش پایان یافت بسیار سنجیده تر از گذشته و کار شده تر بود. لحن سخنرانی هم از موضع مظلومانه بود و هم از موضع حق خواهانه. از طرفی شکایت از نظم ناعادلانه داشت و از طرفی نیز با اعتماد به نفس برای تغییر این نظم پیشروی خویش را اعلام و به آن افتخار می کرد. حتی در قسمت دعوت های دینی نیز او امسال دین شمول تر از گذشته صحبت کرد و به جای اسلام از یکتا پرستی صحبت به میان آورد و تمام دین ها را دارای هدف مشترک دانست.
سر فصل نه گانه ی سخنان احمدی نژاد از قرار زیر بود:
1. اهمیت خانواده و فدا شدن آن در پای علاقه به ثروت و به توجهی به عفت. نقض حقوق بشر توسط مدعیان حقوق بشر در قالب زندان های مخفی، تفتیش مراسلات و محاکمات مخفی و خارج از قانون.
2. مصائب مردم فلسطین که امروز تحت فشارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی قرار دارند و حکومت منتخبشان به رسمیت شناخته نمی شود. از سوی دیگر تروریسم دولتی مورد حمایت قدرت ها قرار می گیرد. و تروریست ها را مدال می دهند و تشویق می شوند.
3. عراق را به عنوان کشف سلاح های کشتار جمعی اشغال می کنند و هنوز به اشغال خود ادامه می دهند. با قانون تصویبی عراق مخالفت می کنند. شهامت اقرار به شکست را هم ندارند.
4.در سایه ی مصرف گرایی و تفوق پیدا کردن بردنیا سنت ها و ارزش های بومی و ملی تحقیر می شود.
5. گسترش فقر و بیشتر شدن فاصله میان فقرا و ثروتمندان است.
6. نادیده گرفتن ارزش ها و کرامت انسانی . و مسوم کردن فضای جهانی.
7. دو گانگی استانداردها. منع سلاح ها اتمی را تصویب می کنند ولی خود به انبار کردن سلاح می پردازند.
8. استفاده از تهدید و ترساندن و توسل به زور. سایه ی ناامنی را بر مناطق می افکنند.
9. سازمان های موجود بین المللی نمی توانند مشکلات امروز با حل کنند.
وی آنگاه ریشه این مشکلات را در مناسبات قدرت شکل گرفته پس از جنگ جهانی دوم در 60 سال پیش دانست. طوری که قدرت های پیروز با برخی کشورها که نقشی نیز در جنگ نداشته اند را شکست خوردگان حساب می کنند و آنها را تحقیر می کنند. او شورای امنیت را بدترین نمونه این نابسامانی دانست و گفت : اگر کشوری مورد تعرض کشورهای حق وتو قرار بگیرد نمی تواند دادخواهی کند و به حق خود برسد. در عراق اول اشغال کردند و بعدش قطعنامه تصویب کردند. در لبنان 33 روز صبر کردند و جلوی جنگ را نگرفتند و بعد از اینکه نا امید شدند قطعنامه صادر کردند. اینان همچنین از ابزار های اقتصادی نیز برای فشار آوردن به کشورها استفاده می کنند.
برخی خود را خدا احساس می کنند و انسانیت از دست اینان زخم خورده است. تنها راه نجات پایدار برگشت به توحید و راه های روحانی است. از همه دعوت می کنم بر اساس عدالت و یکتا پرستی به دوستی برسیم. سازمان ملل باید جای عدالت باشد. باید از فشار قدرت های بزرگ فارغ باشد.
وی سپس از مسئله ی هسته ای ایران به عنوان موردی ازاین بی عدالتی ها نام برد: و با ذکر اینکه
ایران عضو رسمی آژانس است و تمام فعالیت هایش قانونی، صلح دوستانه و شفاف بوده است ناخرسندی خود را به عزم چند کشور به محروم کردن ایران از حقوق حقه ی ایران اعلام کرد. ایران سعی در اعتماد سازی داشته ولی این دولت ها می خواسته اند ایران تمام کارهای خود را تعطیل کند.
در دو سال اخیر ایران به خاطر پافشاری ما مورد تحریم های غیر قانونی قرار گرفته است. شورای امنیت تحت نفوذ بعضی قدرت ها حق ما را تضییع کرده است. خوشبختانه اکنون با کمک آژانس جریان عادی شده است. من رسما اعلام می کنم که مسئله هسته ای از نظر ما تمام شده است. ما با تمام کشورهای دنیا حاضریم گفتگو کنیم و می توانیم کمک آموزشی به دیگران بدهیم.
کشورهای قلدر با ما بد رفتار کرده اند. اعلام می کنم به خاطر منافع خود دنیا را به بازی نگریرید. خوتان را اصلاح کنید دنیا اصلاح می شود. ایمان به خدا و صداقت و عدالت و دوست داشتن و احترام به انسان ها به کسی زیان نمی رساند. این دعوت تمام انبیا است و در صورت اجابت این دعوت همگان نجات پیدا می کنند.
من رسما اعلام می کنم که دوران مناسبات جنگ جهانی دوم به پایان رسیده است. ما ازیک گردنه ی تاریخی گذشته ایم. به خدا امیدوار باشید.دولت های عادل حکومت خواهند کرد و کرامت انسانی بر قرار خواهد شد. این آینده نزدیک است.ء
۱۳۸۶ مهر ۲, دوشنبه
گیریم احمدی نژاد بدترین است اما استقبال از مهمان با بارانی از تهمت و توهین نه رسمی دانشگاهی است و نه رفتاری انسانی
او ابتدائا ذکر کرد که
دعوت از این سخنران به خاطر حق او برای گفتن نیست بلکه به خاطر حقی است که ما برای خودمان برای شنیدن قایلیم... ما می خواهیم با ذهن منفور دشمنانمان آشنا شویم.ءوی سپس به زندانی شدن ایرانی های آمریکایی اشاره کرد و بعد به اعدام 210 نفر در سال گذشته اشاره کرد و اعدام های در ملاء عام. اما از این به بعد زبان تندش را شروع کرد:
اقای رییس جمهور شما تمام نشانه های یک دیکتاتور کوچک و بی رحم را دارید.ءبعد باز به درستی به عدم آزادی مطبوعات اشاره کرد و در خواست کرد که اساتید و دانشجویان دانشگاه کلمبیا هم به ایران سفر کنند. اما وقتی به مسئله ی هولوکاست رسید زبانش را از مسخره کردن به توهین چرخاند:
«آقای رییس جمهور انکار هولوکاست شما در سال 2005 باعث می شود که شما در این دانشگاه مسخره به نظر بیایید. این از دو حالت خارج نیست شما یا خیلی بی کله و اهل تحریک کردنید و یا فوق العاده بی سوادید!» (که حضار شروع به دست زدن کردن و وی برای جلوگیری از تندتر شدن جو خواست که دست نزنند).ء
بعد البته چنین القا کرد که این دعوت نوعی دام بوده است برای احمدی نژاد:
آقای رییس جمهور شما باید بدانید که ما مرکز جهانی مطالعات یهودی و مطالعات در باره ی هولوکاستیم. واقعیت این است که هولوکاست مستند ترین حادثه ی انسانی در تاریخ بشری است! در نتیجه، اظهارات پوچ شما در انکار هولوکاست ما را به ترس وا می دارد.... می شود لطفا این مسخره بازی مشمئز کننده را تمام کنید؟ ... آیا می خواهید ما را هم از نقشه ی جهان محو کنید؟ ءانگاه وی ایران را متهم به تامین مالی و آموزش تروریست ها در لبنان و فلسطین و عراق کرد و با ذکر این که برخی از دانشجویان دانشگاه کلمبیا در عراق و افغانستان می جنگند، آنها ایران را به خاطر تجهیز نیروهای مخالف دشمن می دانند. و با تمسخر ادامه داد:
آقای رییس جمهور من شک دارم که شما شهامت عقلی این را داشته باشید که به این سئوالات پاسخ بدهید اما جواب ندادن های شما هم برای ما معنا دار خواهد بود. و توقع دارم که شما ذهن افراطی اتان که نشانگر کردار و گفتارتان است را به نمایش بگذارید! که البته این باعث کاهش محبوبیت شما در ایران هم شده است طوری که گفتار های مسخره و جنگ طلبانه شما در باب سیاست خارجی باعث شکست شما در انتخابات شوراها شد. آیا باز هم همانگونه خواهید کرد؟ءجالب است که او آشکارا سعی می کرد احمدی نژاد را تشویق و ترغیب به تندخویی و تندگویی کند. آنگاه او با نهایت وقاهت چنین سخنش را برای معرفی کسی که خود او رسما دعوت کرده بود پایان داد:
من فقط یک استادم و رییس دانشگاه و متاسفانه باید بار تمام اکراهی که جهانیان از شما دارند را به دوش بکشم.ء
گذشته از این که لحن و جمله بندی مقدمه رییس دانشگاه خارج از رفتار آکادمیک و یا آداب و ادب مهمان داری بود سئوال دیگر این است: آقای احمدی نژاد آیا صرف حضور در جایی پیروزی است؟ آیا شما حق دارید اینگونه با عزت و احترام ایرانی و نمایندگان رسمی آن بازی کنید؟ آیا شما پیش بینی این همه تهمت ها و ناسزاها را به نماینده ی ایران کرده بودید و در این جمع شرکت کردید؟ راستی از دوست بنالیم یا از بیگانه؟
دریغ که چه فرق بزرگی است میان حضور خاتمی در جمع های جهانی و حضور احمدی نژاد؟
مثبت ترین پیام ایران به آمریکا از زبان احمدی نژاد: امریکا می تواند دوست خوبی برای ایران باشد
نکته ی بسیار جالب توجه دیگر ترجمه ی بسیار همدلانه و خوب مترجم بود که بعدا شاید در باره اش بیشتر بگویم.ء
۱۳۸۶ مهر ۱, یکشنبه
نظر سنجی برای مخفی ماندن نام کاربران در ساعا ت اولیه ی لینک دادن
2. مخالفم چون مانع آشنایی کاربران با یک دیگر و گرایشات و علایق آن ها می شود.
3. مخالفم چون حق آزادی انتخاب رای دهندگان را محدود می کند.
4. مخالفم چون رای دهندگان را از دست یابی آسان و شفاف به کاربران مورد نظرشان محروم می کند.
5. مخالفم چون لذت کنش، واکنش، رقابت، دوستی، پاداش را از کاربران می گیرد.
6. مخالفم چون نمی تواند از برخی تخلفات پیشگیری کند و باعث بهتر شدن کار بالاترین نیز نمی شود.
8. موافقم چون از رای دادن به لینک دهنده بجای محتوای لینک جلوگیری می کند.
9. موافقم چون از دوست بازی و رای قرض دادن به هم جلوگیری می کند.
10. موافقم چون باعث بالارفتن کیفیت لینک ها می شود.
11. موافقم چون مانع گفتگوهای بی ربط بین کاربران می شود.
12. موافقم چون باعث جدی تری شدن و رسمی تر شدن بالاترین می شود.ء
یاد آوری می شود که گرچه نتایج این نظر سنجی می تواند تاحدودی به شفاف تر شدن وضعیت کمک کند ولی به دلایل فراوان نمی تواند سندی قطعی-علمی تلقی شود.
۱۳۸۶ شهریور ۳۱, شنبه
بالاترین علیه بالاترین
بالاترین حدود یک سال پیش آمد و همه ما که الان به عنوان کاربران بالاترین هستیم کم کم در عرض این مدت با بالاترین آشنا شدیم و به خاطر جذاب بودن این وب سایت جذب آن شدیم و در فعالیت مفرح آن شرکت جستیم . خصوصیت بالاترین این است که هر کدام از ما با فعالیت خود در آن سهیم هستیم و همین کار آن را جالب می کند به صورتی که هر کدام از ما از یک تا چندین ساعت از وقت روزانه خود را صرف فعالیت در بالاترین می کنیم اما از آنجا که یکی از خصوصیتهای تاریخی ما ایرانی ها انتقاد غیرصبورانه است به جای اینکه از داشتن چنین وب سایت جالبی خوشحال و قدردان باشیم بلافاصله با انگشت گذاشتن روی نقاط ضعف و بزرگ کردن آنها و عدم صبوری بعضا به گونه ای رفتار می کنیم که گرچه واقعا نیت مان خیر و دلسوزانه است اما عملکردمان دشمنانه و تیشه به ریشه زدن شده است .
به نظرم به چند نکته مهم باید توجه کرد:
تفکر من ، من ، فقط من
متاسفانه این تفکر خودمحور که در جامعه ما و اصولا در کشورهای جهان سوم نهادینه شده است در بسیاری از موارد باعث لطمه به امور فرهنگی در کشور شده است . بالاترین هم از این موضوع بی بهره نمانده است . درست است که هر انسانی خواهان موفقیت و درخشش در جمع است اما این موفقیت باید در خدمت آن کار گروهی و آن جمع باشد مثلا در بالاترین هدف کاربر باید این باشد که لینکهای جالب ، مفید و نو عرضه کند و یا در قسمت نظرات لینکها نظرات مفید ، سازنده و مرتبط به موضوع بدهد، اما متاسفانه برخی دوست دارند با کمترین تلاش به بیشترین نتیجه برسند و خیلی زود هم برسند ! نتیجه این می شود که برخی به دنبال مطالب سهل الوصول ، کپی و تکراری می روند و یا عده ای دیگر هم که کم صبر هستند علت عدم موفقیت خود را در عوامل خارج از خود و تئوری توطئه و ... جستجو و توجیه می کنند.
دوستان باید بدانید که در رای آوردن یک لینک عوامل بسیار زیادی دخیل هستند چند تای آنها را من اینجا می شمارم مطمئنم که دلایل دیگری هم وجود دارند:
- جذاب بودن موضوع
- تازگی موضوع یا بحث روز بودن یک موضوع
- تیتر و توضیح مناسب
- برچسب مناسب
- زمان ارسال لینک
- سایت مرجع لینک ( معتبر بودن و شناخته شده بودن سایت اهمیت دارد )
- و در آخر اکنون بعد از گذشت زمان و اینکه کاربران با سلایق یکدیگر آشنا شده اند مسلما تعدادی از کاربران هم ممکن است لینکهای کاربران مورد علاقه خود را مورد توجه قرار دهند . یادتان باشد که همه کاربران قدیمی هم یک موقع کاربر جدید بوده اند و هر کاربر جدیدی با در نظر گرفتن عوامل فوق می تواند مورد توجه قرار گیرد کما اینکه کاربرانی هستند که در اندک زمانی از فعالیت خود مورد توجه فراوان قرار گرفته و از اعتبار و احترام زیادی در بالاترین برخوردار هستند
و اما تخلف
در هر فعالیت اجتماعی بحث تخلف وجود دارد و بالاترین هم از این قاعده مستثنی نیست . تخلف ها به چند دلیل رخ می دهند اما مهمترین دلیل آن بازهم موضوع خودمحوری است . تخلف هایی از قبیل نقض کپی رایت و توهین و ... که در قسمت مشخص نمودن دلیل رای منفی ذکر شده اند که کاملا مشخص هستند اما تخلف های دیگری هم بروز می کنند از جمله رای در برابر رای ، رای طلبیدن ، تبلیغ برای لینک خود در لینکهای دیگران ، رای منفی برای انتقام ،ساختن شناسه های متعدد و رای دادن به لینکهای خودی ، ساختن شناسه ای فقط برای دادن رای منفی ( چون برخی کاربران با شناسه اصلی شان خجالت می کشند غیرمتمدنانه و انتقام جویانه منفی بدن ولی هنوز نتونستن این رفتارها را در خود کنترل کنند )
اگر صادق باشیم می بینیم که بالاترین یک وب سایت جالب است که اوقات ما را به خوبی پر کرده است و با اینکه بسیار جوان و نوپا است در اینترنت فارسی زبان جایگاه بسیار مهم و بالایی پیدا کرده است و البته جای پیشرفت و بهتر شدن خیلی دارد . آنچه اشکال که در بالاترین هست کمتر در ساختار بالاترین و بیشتر در رفتار ما کاربران است که آن هم ریشه فرهنگی دارد منظور من این است که دوستان لطفا:
1- جنبه های مثبت را هم در نظر داشته باشید و نقاط ضعف را بزرگنمایی نکنید و به جای بهانه جویی سعی کنید از امکانات موجود لذت ببرید
2- پیشنهاد سازنده مطرح کنید ولی برای ایجاد تغییرات عجول نباشید و فکر نکنید حتما باید مطابق حرف و خواسته شما عمل شود و بگذارید هرچیزی در وقت و زمان مناسب و با آهنگ جمع انجام شود .
دوستدار همه شما
رودرانر
۱۳۸۶ شهریور ۲۹, پنجشنبه
بالاترین نه خبرگزاری است و نه سایت بازی (1)
اگر کسی می خواهد از خبرها با خبر باشد می تواند به سایت هایی همچون پارسیک و یا قطره و یا صفحه ی لینک های خبری گویا یا اخبار یاهو یا گوگل برود و خودش را در دنیایی از اخبار غرق کند. گذشته از این لینک های بالاترین همچون دیگ گروه بندی دارند اگر کسی مایل باشد فقط سیاسی و یا علمی بخواند محدودیتی ندارد ولی اینکه بگوییم فقط آنهایی که لینک ویا کامنت علمی ویا سیاسی می دهند کاربران درست و حسابی هستند که دارند اساس نامه را اجرا می کنند ره به ترکستان بردن است. چرا می خواهیم روح اجتماعی و پویایی گروهی بالاترین را در پای اطلاع رسانی صرف ذبح کنیم؟ چرا همیشه لذت بردن از فعالیت هایمان را باید فدای کار و کار و کار کنیم؟ بگذاریم کاربران حداقل در این فضای مجازی کمی آزادانه نفس بکشند. خواهشا.
نکته ی جنبی: من هم از لینک سگ سه پا خوشم نیامد ولی این فقط سلیقه ی من است. حیف است که کارنامه بالاترین را با پیراهن عثمان کردن یک لینک که به هر حال به اندازه کافی لینک دهنده را در همان زمان هم به پشیمانی واداشته است چنین خفیف نشان دهیم.
... ادامه دارد
۱۳۸۶ شهریور ۲۸, چهارشنبه
احترام (در بالاترین)
مثلا آنهایی که واقعا به اندیشه ی بهروزی ایران و بشریتند باید مشارکت کاربرانی همچون «حوزه» را غنیمت بشمارند و با گسترش فرهنگ گفت و گو و احترام فضای مناسبی برای فهم متقابل ایجاد کنند نه اینکه با به استهزاء گرفتن و کنایه زدن فضا را مسموم کنند و کاربرانی اینچنین را فراری دهند. به نظر شما طبیعی نیست که رانده شدگان و فحش شنیدگان رو به افراط بیاورند و تندرو شوند؟ من بسیاری از نظرات کاربر «حوزه» را نمی پسندم ولی گمان می کنم ایشان با تحمل بسیار بیشتر و رفتاری پسندیده تر از برخی از مخالفانش در گفتگوها شرکت می کند. گمانم با توجه به این که به نوعی تمام کاربران بالاترین جزو تحصیل کردگانند توقع این که بالاترین بتواند فرهنگ گفت و گو را بیشتر رواج دهد و احترام به عقیده ی و شخصیت افراد را گرامی بدارد توقع زیادی نباشد. ء
پی نوشت: یا مثلا این لینک. (با عنوان «هاشمی رفسنجانی در مرغداری» برای این عکس!) نتیجه ی این رفتار ها چیست؟ با این زبان به چه چیزی کمک می کنیم؟ء